آرتین کوچولوآرتین کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

بهونه نفس كشيدن

روزپدر

تبریک به کسی که نمی دانم از بزرگی اش بگویم یااز مردانگیش،از سخاوتش یاازمهربانیش و… ولی هرچه هست می دانم  نام تو تکیه گاه من است در جان ، باش و با بودنت باعث بودن من باش . پدرم روزت مبارک   ...
16 خرداد 1391

من ودوستام

سلام چندروزپیش خونه دوتا از دوستای گلم رفته بودم یکتا وپارسا. یکتا 8 سالشه وپارسا 2سالش.حسابی بهم خوش گذشت پارسا فینگیلی که خودش نی نیه همش به من می گفت نه نه که ترجمش می شه نی نی.وهمه اسباب بازیاشو برام می یاورد ،خلاصه احساس بزرگی می کرد وحسابی ازم پذیرایی کرد.یکتا گلی هم مراقب پارسا بودکه مبادا شیطونی کنه.مرسی یکتا جون. اینم عکس من ودوستای مهربونم یکتا وپارسا گلی     اینم خودخودم که  ازبس بازی کردم حسابی خواب آلودم ...
11 خرداد 1391

اولین حضورمن درعروسی

سلام به همگی                                         اولین حضورمن درمراسم عروسی مربوط به تاریخ ٢٨/٢/٩١میشه.عروسی پسرعمه مامانی بود.احسان جون ونیکتا گلی ستاره های شب مجلس بودن. احسان جون دکترا برق داره وکاناداست.عروسم ارشدمعماریه وباعمو میره.اما منم حسابی موردتوجه بودم.عروس خانومی که خدایی مثل فرشته ها بود وزیبایی خدایی داشت همش دنبال من بود وبه مامانی می گفت پگاه جون نی نی کجاست.وکلی عکس باهام گرفت.مامانم حسابی نازشده بود.مامان وبابا کالسکه منوآو...
9 خرداد 1391

من دوماهه شدم

  کارای من تودوماهگی 1-اول دوماهگی منوختنه کردن خیلی دردم اومد واوف شدم 2-عاشق نور،لامپ ولوسترم،فکرکنم توآینده لوسترفروش بشم 3جدیدابه هرلبخندی جواب میدم ولبخندمی زنم 4-باصدای بلند با خودم واطرافیام حرف می زنم 5-بادهنم آهنگ می زنم هه هه اوم اوم اوووو-آآآآآ و....قصددارم یک آلبوم بدم بیرون 6-دیونه آینم وتوش حسابی می خندم وباش حال می کنم 6-اسباب بازیامو می شناسم وبعضیاشونو بیشتردوست دارم. 7-بابا ومامان وداداشیمو خوب خوب می شناسم. 8-حرکت افرادرودنبال می کنم. 9-حسابی دردری شدم. 10-گردنموخوب نگه می دارم 11-پامی زنم وخودم به سمت بالا حرکت می دم. 12-عاشق اینم که مامان آزادم بذاره...
3 خرداد 1391

باغچه خونه ما

صبح جمعه ٢٩ ٢ ٩١بابابا وماما رفتیم توباغچه ویک عالمه عکس هنری گرفتیم.اینم چندتاازعکسای من   بابا تریپت منوکشته  این تریپت منو کشته ...
31 ارديبهشت 1391

بدون عنوان

واکسن دوماهگی دیروزصبح به همراه بابا ومامان وبابابزرگ برای زدن واکسن دو ماهگی  به مرکز بهداشت غرب رفتیم.چون مرکز تومحدوده طرح بود نمی شد با ماشین خودمون بریم برای همین مزاحم بابابزرگ شدیم.مرکز غرب تهران واکسن هپاتیت نداشت برای همین به مرکز دیگه ای مراجعه کردیم.ومن اونجا واکسن سه گانه،فلج اطفال وهپاتیت  دریافت کردم.واکسن سه گانه وفلج که توی دوتارونم زدن خیلی درد داشت.واین نیدلای چینی به قدری کل  بودن که صدای فرورفتنشون توی پام شنیده می شد. ویهومن زدم زیر گریه.ولی در عوض قطره فلج خیلی شیرین وخوشمزه بود. من اون روز خیلی بی قرا بودم و همش ناله می کردم،  حال نداشتم وبی حال  وکسل بودم تبم بالابود ومامان مرتب با ...
30 ارديبهشت 1391

مادرم روزت مبارک

                                             مامان جونم این متن زیبا رو  خالصانه و باتمام وجودم به تو تقدیم می کنم. حکایت سپیده مادر، تو رفیع ترین داستان حیات منی. تو به من درس زندگی آموختی. تو چون پروانه سوختی و چون شمع گداختی و مهربانانه با سختی های من ساختی. مادر، ستاره ها نمایی از نگاه توست و مهتاب پرتوی از عطوفتت، و سپیده حکایتی از صداقتت. قلم از نگارش شُکوه تو ناتوان است و هزاران شعر در ستایش مدح تو اندک. مادر...
22 ارديبهشت 1391

زن مظلوم ترین موجودعالم

فرزندم برای تومی نویسم،تااوج بی عدالتی وبی مهری را علیه زن بدانی باشد که نسل تواین تساوی دروغین گفتاری زن ومرد را به واقعیت مبدل کند.وزن روزگارتوآزادانه زندگی نماید،عشق بورزدودرعمل برابری راحس کند.وجون پروانه رهاپربگشاید. دلبندم چه من باشم وچه نباشم همسرت را عاشقانه پرستش کن. زیرا اوتداعی تمام رویاهایش را به مردآینده اش می سپاردو.....   سخنان دکتر علی شریعتی در مورد - زن زن عشق می کارد و کینه درو می کند... زن عشق می کارد و کینه درو می کند... دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر... می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی .... برای ازدوا...
21 ارديبهشت 1391

مادر

         شعراز ایرج میرزا                                             گویند مرا چو زاد مادر                                               &nb...
21 ارديبهشت 1391

فداکاری یک مادر مهربان برای به دنیا آوردن فرزندش

  وقتی این مطلب خوندم دلم نیومدواسه دوستای گلم نزارمش،مهم نیست این زن چه ملیتی داره،دینش چیه، مهم اینه اون یک زنه ومادره به تمام معنی کلمه. این مادر فداکار زمانیکه تصمیم گرفت شیمی درمانی را بخاطر نجات نوزادش قطع کند می دانست بزرگ شدن او را نخواهد دید. به گزارش پارس ناز سارا بوروک 6 ماهه باردار بود که فهمید تهوع صبحگاهی و کمردردش از عوارض ابتلا به سرطان روده است   پزشکان گفتند تغییرات هورمونی دوران بارداری باعث سرعت رشد تومور شده است و وی باید شیمی درمانی را آغاز کند. اما او بخاطر نجات جان جنینی که در رحم داشت این کار را نکرد تا بتواند در هفته بیست و دوم بارداری نوزداش را که یک دختر کوچک و ضعیف بود بدنیا آو...
21 ارديبهشت 1391