فصلی دیگر
ر وزبه روزمن بزرگترمی شم وفصل تازه ای اززندگیم ورق می خوره. ماجرای اول: مربوط می شه به خداحافظی من باپوشک. مامان تصمیم گرفت ازپوشک گرفتن منو موکول کنه به بعدازمسافرت واواخرشهریور.برای همین بامدیر ومربی مهدم مفصل صحبت کردن وهمگی بایک برنامه منظم وهمزمان عملیات پوشک گیریو در30ماهگی شروع کردن.همکاری من باتیم عالی عالی بود وازهمون روزاول کاملا دستشویمو اعلام می کردم وبدو می رفتم کنارسرویس بهداشتی وکلیدبرق ومی زدم ودرب و بازمی کردم ومی رفتم داخل.چندروزاول مامان وبابا باهام میومدن ومنو می شستن.ولی الان خودم به تنهایی می رم واگه جیش کرده باشم خودمو می شورم ولی برای شماره 2 مامان یابابا روصدا میکنم. وقتی مامان می خوادعکس بگیر...
نویسنده :
آرتین کوچولو
10:11