آرتین کوچولوآرتین کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

بهونه نفس كشيدن

فصلی دیگر

ر وزبه روزمن بزرگترمی شم وفصل تازه ای اززندگیم ورق می خوره. ماجرای اول: مربوط می شه به خداحافظی من باپوشک. مامان تصمیم گرفت ازپوشک گرفتن منو موکول کنه به بعدازمسافرت واواخرشهریور.برای همین بامدیر ومربی مهدم مفصل صحبت کردن وهمگی بایک برنامه منظم وهمزمان عملیات پوشک گیریو در30ماهگی شروع کردن.همکاری من باتیم عالی عالی بود وازهمون روزاول کاملا دستشویمو اعلام می کردم وبدو می رفتم کنارسرویس بهداشتی وکلیدبرق ومی زدم ودرب و بازمی کردم ومی رفتم داخل.چندروزاول مامان وبابا باهام میومدن ومنو می شستن.ولی الان خودم به تنهایی می رم واگه جیش کرده باشم خودمو می شورم ولی برای شماره 2 مامان یابابا روصدا میکنم. وقتی مامان می خوادعکس بگیر...
12 مهر 1393

باغ گلهای بالچیک

به علت تعدادزیادعکسااوناروتوادامه مطلب می ذارم این دسته رزم تقدیم به شما ادامه مطلبو بخونیدتاعلتش وبدونید بالچیک باغ گیاه شناسی بالچیک ازنظرتنوع گونه ایی ووجودگیاهان نادر دومین رده رودرمیان باغهای اروپاداراست و وهرساله توریستاودانشمندان زیادی ازش بازدید می کنن.این باغ به دستورملکه رومانی ساخته شده ،زمانی که بلغارستان به تصرف نیروهای رومانی درمیاد ملکه رومانی درحین عبورازاین منطقه ازچشم انداززیباومنحصربه فرد این منظره متحیرمی شه ودستورساخت یک اقامتگاه تابستونی وصادرمی کنه.بعدازاینکه بلغارها رومانیها روازخاکشون بیرون می کنن این باغ به احترام ملکه رومانی به خاطر تلاشش درساخت باغ ورفتارخوبش بابلغارها حفظ می...
5 مهر 1393
3365 12 27 ادامه مطلب

بوی ماه مهر

چند وقت پیش مهدکودک یک لیست بلندبالا برای خرید نوشت افزار،وسایل کمک آموزشی،بازی ورنگ آمیزی توکیفم گذاشته بود مامان بعد ازصحبت کردن بامدیرمهدم وپرسیدن مشخصات وسایل، منو برای خرید به یک فروشگاه نوشت افزاربرد تامن طبق سلیقه خودم وسایلو خریداری کنم.فروشنده های مهربون به خاطراینکه من کوچکترین خریدارشون بودم وخودم همه چیزو انتخاب می کردم خیلی ازمن خوششون اومده بود وکلی منو تحویل گرفتن ویک سری هدیه هم بهم دادن وکلا همه می گفتن آرتین بیا اینجا آرتین برواونجا درحال انتخاب مداد بالاخره رنگ سبزباطرح Ben10انتخاب کردم درحال انتخاب مدادتراش ازاین قفسه هم دفتریاداشتمو برداشتم من و وس...
27 شهريور 1393
1584 10 20 ادامه مطلب

سفربه بلغارستان1(شهریور93) Kids Club-Home sport

بالاخره بعدازتحقبقات بسیاربابا ومامان،کشوربلغارستان رو به عنوان مقصدانتخاب کردیم.بعدازاون مهترین گزینه انتخاب یک هتل خوب وراحت ولوکس بود که تمام امکاناتو برای ما داشته باشه تابتونیم اقامت خوب ودلپذیری و داشته باشیم.بالاخره با جستجوهای دقیق اینترنتی وپرس وجوهای موشکافانه مامان وبابا یک هتل 5ستاره عالی و انتخاب کردیم وخداروشکرازانتخابمون کاملارازی بودیم. بلغارستان یکی ازکشورهای اروپای شرقیه.کشوری زیبا باجاذبه های توریستی هدف ما شهروارنا بود ومنطقه  Golden Sands درباره وارنا : وارنا پس از سوفیا و پلوودیو سومین شهر بزرگ بلغارستان است.این شهر بر کرانه دریای سیاه در نزدیکی دریاچه وارنا واقع شده و بندر...
19 شهريور 1393

درراه سفربه اروپا(شهریور93)

  تواین چندهفته مامان خیلی دیرآپ کردچون شدیدا درگیرآماده کردن وسایله سفربود.ازخریدوجمع آوری لباس وپوشاک بگیرتادارو ووسایل بهداشتی وخوراکی و... مثل سال قبل مامان وبابا ازچندماه پیش برنامه سفرمونو تنطیم کردن چندکشوروانتخاب کردن ویک هفته ایی روبه طورکامل راجع به تمام شرایط اون کشورهاتحقیق کردن  . به خاطر اینکه من کوچولو هستم حق وتو دارم  ومامان وبابا مجبورن نقش سرنوشت سازم و تو سفر جدی بگیرن/علارغم علاقه اونا به چین ،چین به خاطر مسافت طولانی پروازش ردشد چون ممکن بود من خسته بشم  وقاطی کنم.مالزی وقبرس به خاطرگرمای هوا ورطوبت شدیدشون تواین فصل حذف شدن،ترکیه که کلا تکراری شده بود،بالاخره تصمیم گرفتیم به یک کشورجدی...
6 شهريور 1393
1088 10 24 ادامه مطلب

دلبریهای من(3)

وقتی دستم زخمی می شه به بزرگترا می گم بوسش کنید خوب بشه بوس کنید دیگه داره می سوزه وقتی می خوام بهم توجه  ویژه کنن یا مامان وبابا دورم بگردن می گم مریضم بی حالم خستم وای وای وقتی زمین می خورم سریع بلند می شم ومی گم فقط افتادم همین هیچی نشده وخودمو خیلی محکم می گیرم وبه باری مشغول می شم.انگار که نه انگار مامان وبابا تا میان دوکلمه باهم صحبت  کنن مثل قارچ وسطشون سبز می شم واینقدرپارازیت می ندازم که ازحرف زدن وکنارهم بودن پشیمون می شن مثلا می گم این چیه،کتابمو بخون،من بگم ،باهام بازی کنید و... برای اینکه حرص مامان وبابارودربیارم می گم جام کجاست بعدتا رختخوابمو آماه کردن می رم روش می خوابم و ومی گم صبح ب...
6 شهريور 1393

خوراکیهای موردعلاقه من در30ماهگی

غذاها 1-همه نوع غذایی دوست دارم واصلا بهونه گیرنیستم وخیلی خوش غذام. کباب،جوجه،ماهی،پلو،چلو،انواع خورشت،پاستا،ماکارانی،کله پاچه ،سوپ ،آبگوشت ،سنتی،محلی،ایرانی،خارجی و... 2-به مامان خورشیدم سفارش کباب وبه مامان جون سقارش کتلت وکوکو می دم 3-جوجه وجیگرو خیلی خیلی دوست دارم به خصوص اگه خودم منقلو روشن کنم 4-عاشق پلوها وسوپای مامانیم.ماهیشم که محشره مدل به مدل تنوع می ده 5-ماکارانی وسیب زمینی سرخ کرده های بابایی ام خیلی خوشمزست وعاشقشونم 5-فست فود،پیتزا وساندویج سردوگرمم جزئ برنامه هفتگیمه 6-ازانواع سالادهم نمی تونم بگذرم وچشم پوشی کنم 7-ماستم که جایگاه خودشو داره نوشیدنیه...
25 مرداد 1393
1408 11 21 ادامه مطلب

سفربه (منجیل - طارم- آببر- زنجان)مرداد93

دوستای خوبم ببخشید که مامان دیرآپ کردوبعضیا ازدوستامونوحسابی شاکی.دلیلش این بود که مسافرت بودیم بعدشم عروسی دختردایی مامان بود بعدشم مهمون ومهمون بازی .درکل دوهفته روبه ندرت خونه خودمون بودیم وخونمون فقط حکم خوابگاهو داشت اونم گهگاهی وامامسافرت ما: هدفمون ازاین سفر فقط وفقط استراحت  تو دامن طبیعت بودوبرای همین دنبال جاهای ساکت وآروم وبکر بودیم به دورازهرهیاهوی شهرنشینی.سفرمونو ازتهران به قصد منجیل شروع کردیم وازهمون ابتدا واردطبیعت شدیم. بقیه توادامه مطلب ساعت 5صبح سه شنبه7مرداد تهران و به مقصد منجیل ترک کردیم ومنم توراه هزارمدل چرخیدم وخوابیدم ورقصیدمو و... به خاطرشلوغی اتوبان جاده های خلوتو انتخ...
16 مرداد 1393

ماجراهای آرتین9

جدیداعاشق تل وگیره وکلیپس وکش مو و...شدم ومامان وبیچاره کردم چون یک سره تووسایلشم تازه چندتا ازتلا وگیره هاشم شکوندم   به بازی کردن وتخیل علاقه زیادی دارم وگاهی ساعتهاباخودم بازی می کنم با لگو شکلایی می سازم دیدنی وکلاازبازیهای مورد علاقمه  نقاشی ورنگ آمیزی وکتاب خوندن و خیلی خیلی دوست دارم عکس گرفتن وحضورمامانی هم نمی تونه حواسمو پرت کنه یک وقتاییم آخربازی اتاقم این مدلی می شه(البته بیشتروقتا) به قول مامان دوباره بمب منفجرشده   ماما ن وبابا ریزریزخندیدنمو خیلی دوست دارن چون مطمئنن یک شیطنتی پشتشه مثل موردزیرکه اینباربرعکس شد و...
26 تير 1393