آرتین کوچولوآرتین کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 17 روز سن داره

بهونه نفس كشيدن

پارك گردي

پارك گردياي ماتمومي نداره به وسعت كل تهران وتوي هرمحله ومنطقه ايي صبح وظهروعصروشب     مامان عاشق اين تيپ ايستادنامه (دست توجيب كردنا) دست به كمرايستادنا   پارك گردي باداداشي ودوستاشم عالمي داره خاص خودش   مامان پگاهم كه همه جوره ماروساپورت مي كنه واصلا خسته نمي شه وهميشه پرانرژيه يك مدل پارك گرديم باباباييه كه عكساش توي گوشيه خودشه وفعلا موجود نيست ...
1 شهريور 1394

سفربه خوزستان 3(دزفول تیر94)

  بقيه عكسا توي ادامه مطلب... دمای هوا حدود 49 -48 درجه ایی می شد ولی آسمون ابری بود وازآفتاب سوزان خبری نبود. معمولا صبحها ی زود رو به پارکا وپلاژا می رفتیم وظهرتاغروبم مشغول شنا وآب بازی .   پلاژساحلي   پارك خانواده       مامان پگاه عشق تفریح، که توهرشرایطی گردشو رها نمی کنه یخبندون باشه.درجه حرارت 50 درجه باشه،برف بیاد،طوفان بشه ماهم که پایه ورهرو مامانی   نگاه من به خارکا ورطبای درختای نخل   اینجاهم دارم نق می زنم که من نمیام ومی خوام بمونم ...
19 مرداد 1394

سفربه خوزستان 2(دزفول تیر94)-عشق آب بازی

هیج جای ایران به تعداد استان خوزستان رودخونه های پرآب  ومهم نداره.یکی ازبهترین این رودخونه ها دزه،که آب فوق العاده خنک وگوارایی داره وازداخل شهردزفول می گذره.رودخونه ایی که هررهگذری رومجبوربه توقف می کنه وبه سمت خودش می کشونه. بقیه عکسا توادامه مطلب... هوا حدودا47-48 درجه می شد.اما ابری بود وازاون آفتاب سوزان خبری نبود.به اتفاق خاله اینا ومامان جون حدود 10 صبح  کناریکی ازمناطق تفریحی دز رفتیم.یک پلاژ تفریحی زیبا وبزرگ. تاچشمم به رودخونه وآب افتادازخودبی خودشدم ودویدم به سمت رودخونه مامان نفهمیدکی لباسامودرآوردم وآماده شنا شدم ومرحله مرحله وآروم آروم توآب لغزیدم  ...
8 مرداد 1394

سفربه خوزستان 1(اهوازتیر94)

ادامه مطلب ... تعطیلات آخرهفته و عید فطرومسافرت وجنوب وگرماش ومهمون نوازی مردماش   فرودگاه مهرآباد   اهواز من وعلی ولب کارون بازار سنتی ماهی فروشا اخ جون ماهی عاشقشم.کلی ماهی خریدم انواع مختلف،کوچیک وبزرگ،ریزودرشت   ماگرممونه بستنی می خوایم   این نهارهم به سفارش منه ماهی کبابی وسرخ کرده وسبزی پلو   عاشقتم جنوب عاشقتم خوزستان   داستان سفر ادامه دارد... ...
2 مرداد 1394

آبله مرغان(ارديبهشت 94)

    بقيه درادامه مطلب حدود اوايل ارديبهشت بود بابا اومد مهددنبالم كه مربيم گفت مباركه آرتين آبله مرغان گرفته. بابا هم بامامان تماس گرفت ومامان بامديرمهد.مديرم با خنده به مامانم گفت ازاوايل بهار منتظريم اين وروجكا آبله مرغان بشن وهرروز مربيا بدنشون روچك مي كنن.وبه بچه هاگفتيم هركه روي بدنش ودست وپاش جوش ديد زود بيادبگه.  امروزم آرتين دويد اومد پيشم وگفت فرانك جون من جوش زدم هورا. خلاصه منم آبله شدم.عصرهمون روز دكتررفتم وداروهامو گرفتم وشروع كردم به استفاده هفته اولش رو مهدنرفتم وازهفته دوم طبق نظر پزشك رفتنم بلا مانع بود ومنم رفتم پيش دوستام   روزدوم(درحال كرم زدن توسط بابا...
22 تير 1394

سازوموسيقي

چند وقت پيش آروين  من ومامان رفتيم براي آروين جوني گيتاربخريم آروين علاقه زيادي به گيتارداره وكم وبيش مي نوازه.باتوجه به تحقيقات مامان يك راست رفتيم خيابون جمهوري  ووارد گالري موسيقي موردنظرشديم. دنياي عجيبي بود پربود ازآلات وادوات موسيقي گيتار،پيانو،دف،تنبك،ويلون ،كي بورد،فلوت و...همه رنگ وهمه مدل وكلي آدماي هنري. من كه اولين باربود توهمچين فضايي قرارگرفته بودم خيلي خوب وعجيبي داشتم وحسابي ذوق كرده بودم مات ومبهوت سازا رونگاه مي كردم ودرتفكربودم كه كدوم روانتخاب كنم مامان داشت بايكي ازكارشناساي گالري درباره مدل ونوع گيتارصحبت مي كرد ومنم سرتاپاگوش بودم تقريبا انتخاب خودمو انجا...
15 تير 1394

اولين حضوررسمي دردنياي ورزش(اسكيت)

حدود يك ماهه پيش به اتفاق مامان وبابا وآروين رفتيم منيريه تابراي من يك اسكيت خوب ومناسب پيداكنيم.مامان وبابا كلي درباره ماركهاومدلهاي موجود وشرايط ايمني واستحكامشون تحقيق كردن  وبالاخره مارك ‌Roces انتخاب شد.   حدود يك ماهي مي شه اسكيت رو شروع كردم وخيلي بش علاقمندشدم بعدازگارداوليه ازديوارجدامي شم وليز مي خورم وشروع مي كنم به حركت اينم دوستم اليساست .ونمايشايي مي ديم بااسكيت بيا وببين قراره بريم تو مسابقات اسكيت رو يخ شركت كنيم  باكلي حركت نمايشي بعضي وقتا تواسكيت كردن  كلامو درميارم ومي گم من ديگه حرفه ايي شدم ...
31 خرداد 1394

اين روزهاي من

با تاخيرزيادبالاخره اومدم.واي ازدست مامان پگاه. به همه كاري مي رسه جز اپديت وبلاگ من بريم ادامه مطلب ماه رجب وشعبانه وهمش عيد وتولد.ماهم هرشب يجاييم.يك شب عروسي،يك شب مهموني،يك شب تولدو... يك روزخريد،يك روزگردش،خلاصه بگردبگرديه بيا وببين.   باغ تالار شهريار نصب شب بعد برگشت ازمراسم عروسي همچنان سرحال وپرانرژيم وبقيه مست خواب   رفته بوديم فرش بخريم منم واسه اتاق خودم فرش انتخاب كردم اونمدوتاو،ولكن ماجرانبودم   خدارحم كردكه عرشيااومدومن بااون مشغول بازي شدم ومامان وبابافرصت انتخاب پيدا كردن   ناهاررفته بوديم فرحزاد ...
4 خرداد 1394