فرشته مهربون
پسرعزیزم خیلی وقته که میخواستم این مطلب رو برات بنویسم ولی نمی دونستم ازکجاشروع کنم وچه جوری احساسموبرات بنویسم.ولی بالاخره نوشتم تادرآینده بخونی وهمیشه سپاسگذارش باشی.
٥/٢ ماهگی من
وبه لطفش این شدم تو٧ ماهگی
مامان آخرشهریور٩١مرخصی زایمانش تموم شدوباید به سرکاربرمی گشت.تواین مدت خیلی بهت عادتکرده بودم ،تحمل دوریت رونداشتم.بهت وابسته شده بودم وباعطرتنت زندگی می کردم.باخنده هات خوشحال می شدم وبا گریه هات ناراحت.بران هوابودی وبات نفس می کشیدم.
توی ماه شهریور
ازمهدکودکهای زیادی دیدن کردم وعملکرد وکارشون روبرسی .ولی هرچی باخودم کلنجارمیرفتم دلم راضی نمی شدتوروتواین سن وسال (٦ماهگی )به اونابسپارم.تواین رفت وآمدبه مهداچیزایی دیدم که تاییدبرباورمن بود. البته مهدهای خوبم زیادبودن ولی ،شایدرده سنی توشیرخوارسخت ترین رده مهدباشه .برای همین تصمیم گرفتم برای شما پرستاربگیرم.
دوستان وآشنایان بانظرمن موافق نبودن ومرتب ازاتفاقات بد درمورد پرستارای بچه برام تعریف می کردن ولی من همیشه براین باوربودم وهستم که که آدمای خوب وباایمان وفرشته های زمینی هنوزهم توی جامعه وجوددارن چون به مثبت اندیشی ولطف خدااعتقاد عجیبی دارم.
آرتینم، چون به ندای قلبم گوش دادم وخالصانه ازش کمک خواستم خدای مهربونم خواسته منوبرآورده کردویک پرستارکه نه بهتره بگم یک فرشته زمینی روسرراهم قرارداد.
کسی که با خنده تومی خنده،باگریت ناراحت می شه. بابیماری توبیمار می شه .وبا احساس توویادتوزندگی می کنه.عاشقانه می پرستت وتورویک فرشته بهشتی وامانت الهی می دونه.کسی که اونقدربامن مهربونه که من اونومامان صدامیکنم وباتمام وجودم دوستش دارم.
اینقدرخوب ازت مراقبت ومواظبت می کنه که وقتی من وباباازت دوریم چهارگوشه قلبمون آروم آرومه.باهات حرف می زنه،بازی می کنه.برات لالایی می خونه ،غدادرست می کنه و...
وقتی ازسرکاربرمی گردم چنان منوتوآغوش می گیره ونوازشم می کنه که خستگی ازتمام وجودم بیرون می ره.وباانرزی مضاعف نقش مادریمونثارشما می کنم.
بااینکه وظیفه ای نداره به من لطف می کنه وکارای خونموانجام می ده ،برام غذادرست می کنه و.هزارمحبت دیگه روخالصانه نثارم می کنه.
لطف دیگه خدابه من اینه
که توچنان جذابیت وگیرایی خدایی داری که همه خواسته وناخواسته اسیرت میشن.نمی گم خیلی قشنگی ولی دلنشین وتودل برویی اونم عجیب.
آرامشی توچشماته که آدموآروم می کنه وخنده ای رولبهاته که هرکسی رو تسخیرمی کنه.
هرجایی که می برمت همه رودورخودت جمع می کنی وبااون لبخندای نازت به همه کسی حال می دی.
وقتی می بینم که چجوری عاشقش شدی ، باهاش ازلحاظ روحی پیوندخوردی ،چجوری موقع رفتن دنبالش گریه میکنی باتمام وجود خداروشاکرمی شم.
آخه مگه لطف خدابه بندش چیه ؟مگه فرشته چه شکلیه؟
پس ازته قلبم وباتمام وجودم فریادمی زنم
خدای به خاطر محبت ولطفت به وسعت تمام عالم شکر.دوست دارم ،عاشقتم ،ای خالق هستی
یزدان پاک ازاینکه منوقابل دونستی وهمچین نعمتی روبهم ارزونی کردی سپاسگذارتم.
ممنون که قلب من و پسرمو وهمسرموشاد شادکردی.