سفربه مشهد(دومین مسافرت)
سلام به همه دوستای خوبم
ببخشیدکه این چندوقته دیربه دیربه وبلاگم سرمی زنم.مامانی حسابی درگیراسباب کشیه،منم که بقیه توانشو می گیرم.طفلی ازپا دراومده. تازه دوهفته دیگه مرخصی ماما تموم می شه وبایدبره سرکار.آخه دلم حسابی برای مامانی تنگ می شه.
اواخرماه رمضان بود که یک دفعه یک مسافرت مشهدجورشود. مامان که هنوزکارتنای اسباباروتوخونه جدید بازنکرده بودکلی ازمسا له استقبال کردوسریع وسایل وچمدوناروتواون شلوغی جمع وجورکرد.
بالاخره من ومامان وبابا ومامان جون وآروین روانه فرودگاه به قصدمشهد شدیم.تواین سفرمن ٥/٤ ماهه بودم.
امام رضا دوست دارم
شبهای١٨و ١٩و٢٠و٢١ماه رمضان اونجابودیم.حرم حسابی حال وهوای خاصی داشت وصفای این شبا فوق العاده بود. عاشق چلچراقای امام رضا شده بودم وکلی ذوق می کردم.آخه تاحالا این همه لوستربزرگ وپرنورباهم ندیده بودم.
خاله وعلی کوچولو وعموبهزاد هم خیلی اتفاقی به مشهداومده بودن واونجا همدیگرو دیدیم.
رفت در پروازکاسپین که خیلی خیلی بچه خوب وساکتی بودو به همه لبخندمی زدم.
برگشت با پروازماهان که اولش خیلی گرم بودوبعدش منوباکمربندبستن که من حسابی عصبانی شدم.قیافم به خاطرگرما این جوری شده.