آرتین کوچولوآرتین کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

بهونه نفس كشيدن

واکسن 4ماهگی

1391/4/30 1:56
نویسنده : آرتین کوچولو
1,355 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستای عزیزم.

واکسن ٤ماهگی کاملا منواذیت کردوحسابی تب کردم.

ولی تامامان ومامان جونمو دارم غم ندارم.

مامان خوبم مرتب منوخنک می کردوبهم استامینیفون می داد

تبم گاهی به قدری بالامیرفت که مامان  مجبور می شدمنوپاشویه کنه

مامان به هربهانه ای سعی می کردمنوآروم کنه

موزیک برام پخش میکرد

توتنل بازی میذاشتم تاسرگرم بشم

جغجغه هامو دوروبرم می ریخت

ولی

دردم زیادبودومن ناآروم

مامان مهربونم اون شب تاصبح نخوابیدومرتب برام لالایی خوندتاآروم بخوابم

آرام بخواب کودک دلبندم که خوابیدنت هم زیباست.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

خاله سنا
29 تیر 91 21:48
عزیزمـ....خوب خوب می شی گلمـ


مرسی خاله سناجونموببوس
سعید
29 تیر 91 23:56
زیبا بود

ممنون.




بابا هادی
30 تیر 91 1:43
فدات بشم الهی تو خوشجلی تو ماهی
خاله سنا
30 تیر 91 14:27
منم شما رو لینک کردم






مرسی خاله مهربون
مامان آرشو
30 تیر 91 18:31
مرسی مامان گل که اینقد مواظب قندو عسلت هستی راستش واکسن 6ماهگی آرشو رو حسابی تا 3روزمریض کرد حتی وقت نکردم یه عکسم ازش بگیرم
آرتین جونو ببوس بای:


ممنون عزیزم ارشوعسلو ببوس.


بابابزرگ
31 تیر 91 8:10
بابابزرگ فداي چشاي تب دار عسلش بشه ازبابائي شنيدم ماماني گفته موقع واكسن زدني اصلا گريه نكردي آفرين عسلم قوي شدي ماشاالله بوس بوس
مامان امیرعلی(زینب)
31 تیر 91 13:41
آخخیییی....نازه خاله.ناراحت نباش زووووودی خوب میشی.
************************************ماشاااالاااا چه قدر بزرگ و ناز شدی جیگر


سلام خاله.مرسی.امیرعلی جونم روببوس

الهام مامان آوینا
31 تیر 91 18:00
سلام. همینطوری من استرس داشتم. با خوندن این پست شما استرسم بیشتر شد...


ایشالا طوری نمی شه.مواظبش باشید.
بابابزرگ
1 مرداد 91 19:02
ای جان تبت به جان بابابزرگ
بابا هادي
2 مرداد 91 14:39
سلام پسر عسل گلم خوشجل جيگرم بابا داره مياد پيشت قربونت برم دلم واست تنگ شده
مامان ظریفه
2 مرداد 91 15:56
چهار ماهگیت مبارک گل پسر نانازی

خدا حفظش کنه برات عزیزم

سلام دوست خوبم.ممنون.لطف داری عزیزم.بوسسسسسسسسس

خاطره مامان بردیا
5 مرداد 91 16:21
اخی بمیرم...

خدانکنه.دوست دارمممممممممم خاله