من یک ماهه شدم
من یک ماهه شدم
کارهای جدیدمن:
من پدرومادرم رو کاملا می شناسم ازقبلم صداشونو می شناختما ،از تودل مامانی.ولی الان کاملا می شناسمشون.
پاهامو به زمین فشار می دم وبه بالا سرمی خورم به خصوص رو تشک تعویضم که لیزه.آخ چه حالی میده سرسره بازی
شیشه شیرمو کمک می کنم ونگه می دارم.
اگر مایل نباشم پستونکمو دستشو می کشم واز دهنم بیرون می یارم.یا پرتش می کنم بیرون.
اینقدرورجه ورجه میکنم که پوشک ولباسامو به سختی می شه عوض کرد
از خودم اصوات درمی یارم ،اپرااجرامیکنم.ه ه ه،او او او،ها ها ها،اوم اوم اوم و
غدد اشکیم باز شد وگریم اشک داره عین مروارید شده.
پیشبند ویا دستمال شیرمو که می ذارن حسابی ساکت می شم.چون می دونم شیرتوراهه.آخ جون
صدای تکون دادن شیرم روتوشیشه می شناسم.
لالایی خوابمو که مامان توMP3 ریخته کاملا می شناسم وباش آروم می گیرم.
حمام رو خیلی دوست دارم وازآب نمی ترسم.
یادگرفتم کفرمامان وبابامو چطوردرآرم،شبا نمی خوابم به همین راحتی.
تا سوار ماشین می شیم انگارصدساله نخوابیدم وراحت می خوابم.(مامان دیشب به بابا گفت بریم براش ماشین کنترلی وسنسرداربخریم وشبا بداریم توش تا توسالن بچرخونتش.)
راکرمو دوست دارم وباش ارتباط برقرارکردم.
گرما رو دوست ندارم.و اگه گرمم باشه همش نق می زنم.اوه اوه اه اه
یادگرفتم قهرکنم،اگه گریه کنم ومحلم نذارن قهر می کنم.اونوقت باید نازم کنن ومنتمو بکشن تاآشتی کنم
لطفا عکسای یک ماهگیمودرادامه مطالب ببینید.مرسی
پایان