آرتین کوچولوآرتین کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

بهونه نفس كشيدن

آرتین و حس ششم

1391/12/13 7:41
نویسنده : آرتین کوچولو
2,718 بازدید
اشتراک گذاری

آرتین خوش خنده ،خوش خوراکم هست وازهیچ خوردنی بدش نمی یاد.نیشخند

جدیدا که اعلام استقلال کردم از خود راضی وخودم باید قاشقو وچنگالو بگیرم وغذا بخورم.وقتی مامان میز غذا رو می چینه اگه خوابم باشم حس ششمم منو بیدارمی کنه وبدوبدو میام تو آشپزخونه وبعضی وقتا به قول مامان عین روح بالای سرشون ظاهرمی شم .وهمه ازاومدنم تعجب می کنن.تعجب

عکس زیرو ببینید تا ماجراشو تعریف کنم.

چند شب پیش بابا بی مناسبت کیک خریده بود وآخرشب مامان اونو آورده بود تابا هم بخورن. منم غرق خواب بودم ولی یک دفعه یک احساسی بهم گفت آرتین بلندشو، پاشو تنبل یک خبرایی ،پاشو وگرنه عقب می مونی.

خلاصه بیدارشدم ودیدم به به به به.همه دورهم جم شدن وجای من فقط خالیه.تا دیدم صحبت خوردنیه  گفتم: من من ام ام.وتا مامان بشقاب وچنگال خودمو نیاورد آروم نشدم.وبایک لبخند ملیح ازش تشکرکردم. وکلا برنامه هاشونو بهم زدملبخند

 درانتظار تقسیم کیکمنتظرمنتظر  

جای شما دوستای گلم خالی.کلی خوش گذشتهورا

 تاشما باشین دیگه بدون من برنامه شب زنده داری نگیریدچشمک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (31)

محبوبه مامان الینا
13 اسفند 91 9:15
تا شما باشین بدون آرتین جون برنامه شب زنده دارینداشته باشین
ناااااااااااااااااااازی

خاله ممنون توهم بامایی .تشکر.چشم مثل اینکه مجبوریم تسلیم بشیم

نسیم-مامان آرتین
13 اسفند 91 9:30
حس ششمتو قربون جیگر طلا لپ قرمزی معلومه از یه خواب نازمبیدار شدی
خوب پگاه جون آرتینم داره خودشو واسه تولدش آماده میکنه تا مراسم کیک برون کیک خورونو و..... رو خوب برگزار کنه


راست می گی خدا کنه تومراسمش همکاری کنه.الان که فقط تو خونه رژه می ره راست ،چپ وهمه چیزو بهم می ریزه
بابا هادي
13 اسفند 91 10:12
سلام پسرم عسلم گل پسرم جيگرم بابا جون نوش جون بدون هر اتفاقي مي افته یک دليلش تو هستي دوستت دارم بوسسسسسسسسس


شقایق مامان آرشا
13 اسفند 91 11:25
آفرین پسر با هوشم خب مامانی چرا یه وقتایی می خواهید منو دور بزنید تنهایی بخورید من همیشه حواسم بهتون هست


خاله ممنون توهم بامنی .خاله شقایق حسابی خاطرخواتم
مامان پینار
13 اسفند 91 12:39
برنامه بدون ارتین ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!! وای وای


دوست جون از صبح زود تا پاسی ازشب بیداره.جدیدا حسود شده تا منو وباباش با هم صحبت می کنیم یا همو تحویل می گیریم بدو می یادوسطمون واینقدرادادرمی یاره که یعنی cutوبه من توجه کنید.وکی جرات می کنه که مخالفت کنه.
ناهید
13 اسفند 91 12:41
قربون اون حس شیشمت خاله بلا شدی نفس


عاشقتم خاله ناهید عزیزم.بلا شدم اونم چه جورش
الی مامی آراد
13 اسفند 91 16:27
نوش جونت عزیز دلم


تشکر خاله آرادگلیو ببوس
مامان بنیتا
13 اسفند 91 16:59
خاله فدای حس ششمت بره اخه به مامانی بگو دلت میاد بدون من کیک بخورین


خاله مرسی که طرفدارمنی.آخه اگه کیک خوردن منو ببینی،دلت به حال مامان من می سوزه که باید فرش ومبل وو...همه رو بشوره.چنان با کیک تزینشون می کنم که بیا وببین.
دوست جونمو ببوس
شبنم
13 اسفند 91 19:14
سلام مامان ارتین.
این چند روز بیشتر وبلاگ تون رو خوندم!..هزار ماشالله اصلا بهتون نمی یاد یه پسر بزرگ تر از ارتین کوچولو هم داشته باشید.
امیدوارم جفت شازده ها همیشه سالم و خندون و شاداب باشن.

ممنون شبنم عزیزم.دوست داریم
رهگذر
14 اسفند 91 9:22
آفرین آرتین باهوش.خوشم اومد اراین حس ششم قوی.عزیزم بادیدن عکسات وقیافه نازت جون می گیرم.ماشالا.
مامان پگاه روزی 100 مرتبه اسفند دود کن و


تشکر رهگذرمهربون.چشم بوس پایم ولی اسپند سختمه
شبنم
14 اسفند 91 9:44
عزیزم خصوصی هاتو چک کردی؟


آره عزیزم وممنون
زهرا مامان عسل
14 اسفند 91 11:33
به به منم دلم خواست.اولا آفرین به این بابا مهربون که بی مناسبت واسه خانومش یک جشن ترتیب داده.دوما آرتین چه وقته بیدارشدنه.وروجک بخواب .
سوما :چه لباس آرتین خوشگله.
چهارما:من عاشق رنگ مبلات ودکورباحال خونتم خوش سلیقه



اولا ممنون. دوما:چشماتون قشنگ می بینه. سوما دوست داریم
مامان بنیتا
14 اسفند 91 15:24
قربونت برم آرتین خوش خوراکم..نوش جونت
خوب کاری می کنی نمی ذاری کسی بدون حضورت چیزی از گلوش پایین بره چه برسه به این کیک خوشمزه


مرسی مامان بنیتا که هوامو داری

شبنم
14 اسفند 91 21:59
پگاه من تو کامنت خصوصیم یه درخواست کرده بودم ازت!!..اونو ندیدی؟


چرا عزیزم.حتما جواب می دم گلم
مرجان مامان آران
14 اسفند 91 22:31
قربونت برم نوش جونتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
فدای ارتین خوشگل شیکمووووو


تشکرخاله.اران جونمو ببوس
انسیه
15 اسفند 91 1:51
خاله فدای حس ششمت بره اخه به مامانی بگو دلت میاد بدون من کیک بخورین شکموها خوبه من ازخودم دفاع میکنم

ای ول خاله انسیه.شما هم بامنید.دوستون داریم
بابابزرگ
15 اسفند 91 6:50
سلام عسلم الهي كيك داماديتو بخوري انشاالله پيشاپيش تولت هم مبارك
دلم برات تنگ شده ماشااللهبوووووووووووووووس

مرسی بابا بزرگ
مامان آرتین (الهه)
15 اسفند 91 10:13
پگاه جون به نظرم آرتین گل من حق داشته بیدار شه. آخه دلش کیک میخاسته
نوش چونت


چی بگم.حق باشماست.آرتینوببوس
مامان آینده
15 اسفند 91 17:54
شب زنده داری.دیگه خصوصی تموم شد ارتین نگهبان شب وروزه.نوش جونت وروجک/
پگاه جون یک سوال: آرتین دکورتو بهم نمی ریزه.بوس


باهات موافقم وقت آزاد مادست آرتینه .عزیزم ازبهم زدن گذشته.بشکن بشکنه.ولی من دوباره ازنو می چینم وجایگزین می کنم.تاوقتی چشم ودلش سیربشه.
خسارتاش میلیونی شده دست به دلم نذار.
مهسا
15 اسفند 91 22:24
سلام
ای جانم مامانی بدون آرتین ؟فسقلی خودش می دونه کی شما برنامه دارید زودی خودشو می رسون فدای آرتین بشم من بوسسسسسسسسسسس

مهسا توهم باآرتینی؟حس ششمش حرف نداره.
وروجک
16 اسفند 91 10:43
1-آفرین به این مامان وبابای باحال که بدونه مناسبت همدیگرو سوپرایز می کنن.من خیلی خوشم اومد.
2- آرتین جون حالا صبحم بیدارمی شدی کیک برات می ذاشتن که بخوری
3-پگاه جون عاشق لباسای ارتینم.خیلی جذابن خوش سلیقه ای عزیز ازکجا تهیه می کنی خانومی


ممنون بابت لطفت مهربون.همینو بگو آخه ما که این همه کیکو یک شبه نمی خوردیم.
عزیزم معمولا ازبهارمی گیرم ولی جاییم گذری برم وخوشم بیاد می گیرم دربند مکان خاصی نیستم. ولی خاطرخواه وطرفداراشم زیادن واز همه طرف کادو می رسه،لباس واسباب بازی و ...معمولا لطف می کنن وقبل خریدشون از من نظر می خوان رمورد رنگ وسایز ونوع اسباب بازی واینکه تکراری نبودنش که ازهمشون ممنونم


ارشین
16 اسفند 91 12:10

لپ لپی چقد ناز شدی

جیگرتو بخورمعاشقتم............................................





آرشین جون منم دیونتممممممممم



مرجان مامان آران
16 اسفند 91 14:03
پگاه جونم وقت کردی یه سر بیا عکسای اران اومدد


چشم جتما میام عزیزم.
سولي مامان ادريناا
16 اسفند 91 15:50
اي جانمممممممم به اين پسمل باهوششش دلم براش تنگ شده بوددد چه فعال بودي پگااه جون ..

عاشق اون لپاي گليتممم

چلوندن اين فسقلي يادت نرههههههههههه


مرسی عزیزم.حتما می چلونمش
مهسا مامان کیارش
16 اسفند 91 19:34
وای معرکه ست بابا از حس ششم هم گذشته الهی بگردمت شکموی کمپلوچه خوردنی. کلی خندیدم وروجک


خاله مهسا مرسی.شکموم دیگه ازکیک نمی شه گذشت
کیانا
17 اسفند 91 7:36
آرتین جون عروسک نوش جونت.پگاه خانوم عکساش خیلی نازه.انتظارش منو کشته
اون تابلو پشت سرش خیلی قشنگه.برای کجاست.ببوسش

ممنون عزیزم.اون کارهنده.خودمم عاشقشم.کلا عاشق چیزای سنتی هستم

مامان نفس
17 اسفند 91 10:22
هه هه ههههه خوشم میاد با جفت پا میاد وسط عشقولانه هاتون
راستشو بگو مامانی مناسبتِ کیکِ چی بوده که بدتون نمیومد پسرمونو بخوابونی هان
آرتین عسلی عاشق این مچ گیری هاتم به کارت ادامه بده تو میتونی



نفس جونم بذارکنجدجوجوبیادبهت می گم.مناسبت خاصی نداشت یک نوع ابرازعلاقه ویک شب نشینی باهمسری،که اونم توسط آرتین ....
جوجومنوببوسسسسسسسس.
دو دانشجو
17 اسفند 91 16:48
سلام مامان مهربون خوبی؟ آرتین جون خوبه؟آپیم


سلام عزیزای دلم.حتما میام
مامان یلدا و سروش
18 اسفند 91 16:04
ای جونم. چه ناز نشسته .منتظر کیکه این تاج سری. پیشا پیش تولدت ستاره بارون


تشکرخاله مهربون.عزیزای دلموببوس
مامان سمی
19 اسفند 91 14:31
احسن به این پسر باهوش که مچ مامان و باباش گرفت
اصلا بدون آرتین جونی مگه کیک بهتون مزه میداد.شیرینی اون کیک از وجود آرتین نازه

مرسی دوست مهربون.
دو دانشجو
19 اسفند 91 16:16
سلام دوست خوبمون. بیا بهمون سر بزن باوفا. رمز عکسا رو گذاشتم برات

تشکرگلهای مهربون حتما میام