احوالات من در12 ماهگی
سلام به همه دوستای مهربونم که باتمام وجود عاشقشونم.ببخشید چندوقتی دیرآپ می شم.مامان وبابا درگیرخونه تکونی وتعویض وسایل ودکورخونن وانگارتو خونه بمب منفجر شده اونم ازنوع لیزری یااتمی .منم که عین پروانه تواین وضعیت وبین وسایل می چرخم. عکسای دیدنی وتسخیرکننده دررابطه با همکاری بامامان وبابا تو خونه تکونیو تو پستای بعدی می ذارم تا بیشتر منو بشناسید که چه .... هستم.!!
وقتی پوشکم تعویض می شه دیگه حاضرنیستم پوشک بشم ویک قایموشک تو خونه براه میندازم بیا وببین. ومامان وبابام قیافشوم اینجوری می شه
هرجا مهمونی بریم اولین هدفم میز TVهستش ومجسمه وهرچیزی که روش باشه به سمت بیرون شوت می کنم.
رانندگی جز علایقمه.مهم نیست ماشین خودمونه یا مال یک غریبه. بدو می رم پشت فرمون وبرو که رفتیم
مامورکنترل خرید مامانم.ببین چیا خریده نکنه بعضیاشو به من نده . این دفعه همه چیز okبود
عشق سیب زمینی سرخ شدم وهروقت بریم دردر باید حتمایک ظرف پر بخورم.عاشقشم
موهام لخته وخیلی زود چرب می شه.بلندشدنشم به سرعت نوره وهمش میادتو چشمام..
مامان وبابا بابستن موهام مخالفن می گن به پیازموم آسیب می رسه وسردرد میشم.البته حق بااوناست.منم موافقم.
برای همین موهامو کوتاه کردم وکلی راحت شدم.
تو هرمجلسی پایه پایم بخصوص اگه نی نای نای باشه.هرجابودخبرم کنید.
درب کمدوسایلموبازمی کنم وطبقه اول ودوم وتاجایی که قدم برسه روخالی خالی می کنم .ووقتی مامان وبابا این صحنه رو می بینن...
سبد اسباب بازیامومامان روزی 1000مرتبه مرتب می کنه ومن 1001 مرتبه خالی
وقتی می خوابم( اونم ساعت 12 شب) مامان وبابا می تونن یک نفس راحت بکشن
دوستون دارم