آرتین کوچولوآرتین کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

بهونه نفس كشيدن

دردلی باخدا ودوستان مهربون

1391/11/17 11:21
نویسنده : آرتین کوچولو
2,332 بازدید
اشتراک گذاری

                                                                                                                                                  

      

جان مادرهرواژه ای  درمقابل متضاد خودمعنا می یابد وبه تنهایی خویش مفهومی نداردچون قابل درک وسنجش نیست.سلامتی درمقابل بیماری،تولد دربرابرمرگ،خنده درمقابل گریه و....  

 پس عشق من دروبلاگت برایت ازشادیها،غمها،دردها،تولدها،آمدنها ورفتنها می نویسم.تابدانی زندگی مجموعه ای است از شیرینیها وتلخیها،از آرامشها وتلاطمهاو...تابه باوربرسی، روزگارتکیه گاهی مطمئن ویاوری وفادار نخواهدبود.  وما گهگاهی بازیگران نمایش اوییم.که باید باتکیه بر مفهومی بنام تجربه نقش خویش را به بهترین نحو ایفانماییم.                                                                                                                                   

عزیزم،دووسه روزی است که وجود زیبایت درآتش تب می سوزد.پوست سفیدوبلورینت روبه سرخی نهاده ولی با تمام بیماریت ،هنوزمی خندی وهمه رامجذوب خویش می کنییییییییییی.

پسرکم ،ای کاش من بجایت بیمارمی شدم.بجایت اشک می ریختم،به جایت درآتش تب می سوختم ولی تورا اینگونه ودراین شرایط نمی دیدم. 

نازنینم، باتمام بیماریت می خندی.بازی می کنی،می رقصی،دست دسی می کنی وجان مادر چه بگویم یک کلام دلبری می کنی .

ولی

نفسم،جانم، چشمان زیبا وخوش رنگت این روزها قدری بی فروغ است.وهمین وجودم رابه آتش می کشد.پس باصدای بلند  ازاعماق وجودم فریادمی زنم:

خدایا ،یزدانا:تورابه تمام مقدسات عالم،به پاکی وبزرگیت قسمت می دهم

مگذارهیچ مادری  نظاره گر غم ورنج فرزندانش باشد.

مگذار اشک ناشی ازرنجی ازچشمان معصومشان روان گردد.

و مگذارآنچه را مادران وپدران تحمل دیدن وشنیدنش راندارند.


به احساس مادرانه ای که تو ای خالق زیباییها دروجودم نهادی

قسمت می دهم بگذار،بگذار 

صدای خنده های کودکانه  وهیاهوی بازیهایشان  خانهامان راپرازشادی نماید. 

گفتارشیرین وبیان شیوایشان باآن لهجه زیبای کودکانه خنده رابرلبانمان جاری نماید

دد،ماما،آبا،دوپ،علوسک ،ایخام ،دوتا و...

وجود پرمهرشان درلحظه به آغوش کشیدن، پیکرتشنمان راسیراب نمایدوگرمابخش وجودمان گردد.

عظرخوش بوی تنشان،پیراهنشان،بوی کودکانه شان، مشاممان را خوش بو ومعطرنماید.

وبگذار،بگذار

تازنده ایم شوق زندگی،جاری بودن،بالیدن،رها بودن، سبزبودن رادروجودشان نظاره گرباشیم.

 

دوستان عزیزم

این دوسه روزی که درگیربیمارستان وآزمایشگاه ودکترو...بودیم به چشم خوددیدیم،

پدرومادرانی که به خاطرمشکلات مالی وهزینه های سرسام آوردارو،دکتروبستری شدن

فرزندانشان به هردری می زدند تا فرزندشان رامداواکنند.اشکهای مادران وپدرانی رادیدم

که توان دیدن وضعیت دلبندان خود رادرآن شرایط نداشتند ودرخلوت خود می گریستند. 

بیایید فقط یک لحظه برای یک دقیقه خودرابجای آنها بگذاریم.

به خصوص کودکانی که مبتلا به بیماریهای خاص بوده و هزینه هرنسخه آنها سربه میلیونها تومان می کشد. 

عزیزانم بیایید با اهدامبالغی اندک یااهدا چند سی سی خون  به صورت ماهانه به این عزیزان

ومراکز درمانی ویژه کودکان  لبخند شادی وشوق زندگی را به کانون خانواده هایشان برگردانیم.

اگرمقدوراست هرازگاهی به این مراکزدرمانی سری بزنیم وازنزدیک ملاقاتشان کنیم

تاحداقل تسلی بخش روح آزرده شان باشیم.

چه بسا روزی ماخودنیزمحتاج دستان پرمهر هموطنانمان خواهیم گشت.

تونیکی کن ودردجله انداز                    که ایزد دربیابانت دهدباز

 دوستان بیمارشدن فرزندانمان به عقیده من آزمایشی است ازسوی خدا وپیامیست که ما

نعمت سلامتیشان را قدربدانیم وبه شکرانه آن آغوش یاری خویش را بگشاییم .بگشاییم  به سوی

تمام غنچه هایی که به واسطه این آب وخاک به من وتوپیوند می خورند وچه آنان درخارج

ازاین خاک به واسطه همنوع بودن و انسان بودنشان.

مادران وپدران عزیز تمام کودکان این مرزوبوم فرزندان من وتوهستند.پس مگذاریم نیازمالی

اشک را درچشمان دلبندانمان جاری نماید.


آرتینم من تمام موضوعات راهمواره اززبان تومی نویسم ولی عسلم گاهی مجبورم این رسم راشکسته واززبان خودبازگونمایم.

پسرم این پست را می نویسم تا ازامروزدرس دوست داشتن،فداکاری،وعشق به همنوع وهمیاری،وهمدردی را به توآموزش داده باشم وامیدوارم درآینده تورااینگونه ببینم.

وحالا اززبان تو می نویسم:

دیروزتوآزمایشگاه یک سرنگ پرازخون ازم نمونه گرفتن.اولش سعی کردم غرورمو نشکنم وگریه نکنم ولی بعدطاقت نیاوردم ویک کوچولو گریه کردمگریه

گرفتن نمونه ادرارکه داستانی داشت برای خودش:مامان وبابا 2 ساعت تمام توآزمایشگاه پوشک منو بازگذاشتن ،بهم بگ متصل کردن؛آب دادن ،شیردادن ولی هیچ خبری نشد که نشد.بالاخره تصمیم گرفتن تا منوببرن خونه واونجا نمونه رو جمع کنن.ولی تامنو پوشک کردن  ببخشید جیش کردمخجالت..توخونه دوباره منوبازگذاشتن،پاشویه کردن و...تا 3ساعت درگیربودن ولی جواب ندادکه نداد.وبالاخره امروزپرستارم بعدازکلی خواهش ،موفق شد نمونه رو جمع آوری کنه وبابا سریع اونوبه آزمایشگاه رسوند.

خداروشکرجواب آزمایش خون وادرار فاقد عفونت خاصی بود ودکتربیماریو ویروسی تشخیص دادوبه بابا گفت این روندتا سه روزادامه داره وبااستامینیفون کنترلش کنید.ولی همچنان بدنم داغ داغه ویک کمی بی تابم.

مامان وبابا این چندشبانه روز  خواب و خوراک ندارن وتاصبح به نوبت کیشیک می دن ومنو پاشویه می کنن.منم کلی براشون نازمی کنم .آخه نازم خریدارداره دیگه به خصوص تواین شرایطنیشخندچشمک

همتون دوست دارم .یک کم بیحالم وکسل وخواب آلود فعلا بای بای بای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (37)

مجید
16 بهمن 91 20:44
سلام آرتین
ممنون که بهم سرزدی
راستی تو چرا وقتی میای بهم سرمیزنی آدرس یادت میره؟؟؟؟؟
هاااااااااا
تنبیهت کنم؟؟؟؟؟
متن قشنگی بود


مجیدجون ایندفعه مریض بودم بببخشید.دوست دارم رفیق مهربون


مامان آبتین
16 بهمن 91 21:37
کلی برات نوشته بودم پاک شد!

خلاصه ش این بود که دوستت دارم آرتین جونم !
عاشق اون مروارید سفید خوشگلتم...امیدوارم زودی خوب شی!


فدای توخاله مهربون منم دوست دارم
مامان آبتین
16 بهمن 91 21:39
چه دل برگی داری پگاه جون !

خدا به شما و خانواده سلامتی بده! متنت متاثرم کرد!زیبا بود!


ممنون خواهر خوبم
مامان آبتین
16 بهمن 91 21:41
توی کامنت قبلی خواستم بنویسم دل بزرگ!
شد دل برگ!
برگ برگ دفتر دلت سبز و مانا!


مرسی عزیزم
مامان افسانه
16 بهمن 91 21:52
شاد و سلامت باشید
ایشالا که خدا به حق پنج تن تمامی مریضها به خصوص بچه ها رو شفا بده
ایشالا توی هیچ خونه ای بچه ای مریض نباشه
ایشالا توی همه خونه ها صدای خنده بچه ها باشه که مایه دلگرمی پدر و مادرهاست
روی ناز ارتین رو ببوس


فدای توافسانه عزیزم برم.آمین .چشم می بوسم
رهگذر
16 بهمن 91 22:18
خنده ات سلاحی است که قلب هرکسی راتسخیرمی کند.عاشقانه دوستت دارم آرتین جان


تشکررهگذربامرام
رهگذر
16 بهمن 91 22:22
پگاه جان چه احساس پاک وخالصانه ای داری.عطوفت مادری ازتک تک جملاتتون مشخص و آشکاره
خوشابه حال فرزندانی که تومادرشونی وخوشابه حال همسری که چنین گوهری دارد.



ممنون عزیزم


مونا مامان امیرسام
17 بهمن 91 2:10
قرربونت برم.دندونش رو نگاه.اگه نزدیکم بودی میچلوندمت.
انشاالله خیلی زود تبت پایین بیاد و خوب شی پسر کوچولوی صبوور.
خیلی متن قشنگ و بااحساسی بود.واقعا باید خدارو بابت نعمت سلامتی شاکر بود.


مرسی دوست خوبم عاشقتم
زهرا(ثمره عشق مامان و بابا)
17 بهمن 91 4:02
سلام عزیزم از وبلاگ منم دیدن کنید خوشحال میشم باهاتون آشنا بشم


چشم دوست مهربون حتما سرمی زنم
بابابزرگ
17 بهمن 91 7:09
عسلم الهي كه هيچ وقت
تنت به نازطبيبان نيازمباد.
گاهي يك آرزه اي زودگذر شدت علاقه نهان فرشتگان انسان نمائي بنام مادررا چنان برملامي سازدكه زيبا ترين رازونياز خودرا كه مدام درخلوت خود بامعبود شان دارند اين چنين به زبان وقلم جاري نمايند وحرفي نمي ماند جزاينكه ماهم همراهي كنيم تمامي فرشتگان زمين وآسمان راوازسويداي دل فرياد برآوريم وبگوييم الهي آمين !
شاخه گلي تقديم به همه مادران


ممنون بابابزرگ عزیز ومهربونم.الهی هیچ کس داغ مادرونبینه
محبوبه مامان الینا
17 بهمن 91 7:48
چقدر زیبا و شیوا نوشتی حرف دل همه مامانها رو واقعا اون قشر ضعیف که توان مالی برای مداوای کودکشون ندارن و تحت پوشش هیچ بیمه ای هم نیستند خییییییییلی نیاز به پشتیبانی دارند
آرتین عزیزم امیدورام هرچه سریعتر خوب شی و دویاره صدای قهقهه هات فضای خونه رو پر کنه


تشکرمحبوبه عزیز.شایدنوشته ام تلنگری باشد بر خودم وندایی به دوستان تا این عزیزان رادریابیم.
نسیم-مامان آرتین
17 بهمن 91 9:32
الهی من قربون اون دندون خوشگلت بشم کمه دلهمرو میبری عزیز دلم ناراحت شدم حتما مامان بهت غذا نداده شما مجبور شدیسرما بخوری
وای پگاه جون نگو همه مادرا ترجیح میدن درد بکشن اما نینیهاشون یه خراش کوچولو نبینن
عزیزم داشتم وبتو میخوندم یه چیزی به ذهنم اومد بیایید تو نینی وبلاگ با هماهنگی مدیر یه حسابی درست بشه برای بچه های بیمار که در صورت درست بودن مدارک پولی داده بشه بهشون میدونی چند نفر الان تو نینی وبلاگ عضو هستن ماهی یه مبلغ جزئی میدونی چقدر میشه


عزیزم کاملا باهات هم عقیدم وبه مدیریت وبلاگ تلگراف زدم ومنتظر جوابشون هستم.قطره قطره جمع گرددوانگهی دریا شود.
مامان جون
17 بهمن 91 11:11
عزیزم .دخترم چه متن زیبایی .امیدوارم درآستانه سال جدید باهمراهی هم دل کودکان بیماررا شادگردانیم.آرتین عسلم،پسرم ایشالا زودترخوب شی جان مادر.دخترم وهادی جون خسته نباشید.خداقوت


ممنون مامان مهربون
زهره
17 بهمن 91 12:55
نازی خدا حافظش باشد وبلاگ زیبایی دارید میشه به وبلاگ من هم بیایید منتظر حضورتان هستم
http://zohrehamour.blogfa.com


ممنون حتما سرمی زنم
مهسا مامی کیارش
17 بهمن 91 13:18
سلام. الهی بگردم ایشالله هیچ وقت پات به دکتر و بیمارستان بازنشه عزیزم. الهی من فدای اون خنده ملوست بشم فرشته کوچولو.آرتین جوووووووووووونم امیدوارم که زود زود خوب خوب خوب شی عزیزم. واقعا شماها نی نی کوچولوهای ناز حیفین عسلم.


تشکردوست خوبم.
مرجان مامان آران
17 بهمن 91 13:30
ای واییییییییییییی عزیزمممم چرا تب کرد بمیرم برات فدات شم
پگاه جون کلی خسته نباشی عزیزم
ایشالا زودی خوب بشه خیلی ناراحت شدم
خیلی هم قشنگ نوشته بودی عزیزممم
راستی ما اومدیم پیش ما بیا


خوش اومدین میام گلم.آرانموببوس
مامان بنیتا
17 بهمن 91 17:12
امیدوارم تا الان تبت قطع شده باشه عزیز خاله خیلی نارا حت شدم پگاه جون متنت سر شار از احساس بود ممنون که تلنگری به هممون زدی


مرسی خواهرخوبم.عزیزم ببوس
مامان پینار
17 بهمن 91 19:08
انشاالله هر جه سریعتر خوب میشی. برات دعا میکنیم(من و پینار)


فدای شما مهربونا
زری مامان مهدیار
17 بهمن 91 23:27
عزیزمممممممممممم ایشالا زودی خوب بشی خیلی ناراحت شدم
مرسی از مامانی گل برای نوشته های تاثیر گذارش
ایشالا که هیچ پدر و مادری شاهد درد کشیدن پاره ی تنش نباشه


انشاا...
الی مامی آراد
18 بهمن 91 1:23
عزیزم خیلی قشنگ نوشته بودی میدونم الان تو اون دلت چی میکشی این تب سه روزه خیلی شایع شده آراد هم سه روز تب شدید کرد بدون اینکه پایین بیاد خیلی سخته ولی چه میشه کرد از طرف من یه بوس بزرگ بکن


ممنون عزیزم.
عشق نی نی
18 بهمن 91 9:54
آرتین خوش خنده همیشه می خنده.پگاه جون متنت سرشار ازعشق مادرانه وعشق به تمام نی نیهای بود انشاا... همه بچه ها درحدتوانشون کمک کنن.

آفرین به توکه تواین شرایطم فکر دیگرانییییییییییییییییییی


تشکردوست عزیزم.احساس واقعیمونوشتم.واقعا دلم گرفت
ناهید
18 بهمن 91 14:11
سلااااااااااام . خیلی قشنگ نوشتی پگاه جون معلومه دستی تو ادبیات داریا ولی رو نکرده بودی ایشالا آرتین جون هم زود زود خوب شه و دل مامان پگاه شاد شه .


ایشالا.نظر لطفته.خوشحالم که مقبول دوستا واقع شد.
آناهیتا مامانیه آرمیتا
18 بهمن 91 15:04
ایشالا زودی خوب شی گل پسرخیلی نارحت شدم که مریض شدی .. پگاه جون خیلی قشنگ نوشتی امیدوارم همیشه آرتین جونی شادوسلامت درکنارتون باشه


فدای تو مهربون.عزیزدلمو ببوسسسسسسسسسس
نیم وجبی
18 بهمن 91 18:57
فدای خنده های شیرینت نبینم مریضیتو خالهه
مامانی خیلی با احساس نوشتی


تشکر خاله عزیزوخوبم
سمانه مامان ستایش
19 بهمن 91 2:24
سلام پگاه جان.واقعا ناراحت شدم از خوندن سختی هایی که کشیدین.امیدوارم آرتین عزیز خوب شده باشه و دیگه هیچ وقت این سختی رو تجربه نکنید.
متنت خیلی قشنگ و دلنشین بود
دیدن فرشته های کوچولو روی تخت بیمارستان و از همه بدتر نداری پدر و مادرهاشون واقعا ناراحت کننده ست...امیدوارم روزی برسه که این درد از جامعه مون ریشه کن بشه.
آرتین دوست داشتنی رو ببوس.

تشکردوست خوب وصمیمی.ستابشم. ببوسسسسسسسسسسسسس
محبوبه مامان الینا
19 بهمن 91 7:30
سلام پگاه جون.یه سوال؟ میدونی برای آپلود عکس بدون حجاب از چه سایتی استفاده کنم؟اینجا آپلود کردم نمدیریت ی نی وبلاگ نوشته از یه سایت دیگه استفاده کن


آره عزیزم برات آدرسشو می ذارم.
فلوریا مامان دیانا
19 بهمن 91 10:59
سلاااااااااااام خاله قربونت اون خندهات برم من خاله ایشاله زود زود خوب بشی مامانی خیلی مواظب گل پسرمون باش دوست دارم آرتین جوووووووووووووووووووونم. بوس از اون لپای قرمزت

ممنون خاله خوبم.مرسی فلوریا کاملا مراقبشم.
مرجان مامان آران
19 بهمن 91 12:13
پگاه جون زودی بیااااااااااا دیگه تو مسابقه دعوتت کردم


چشم عزیزم
مامان ملینا و کوروش
19 بهمن 91 14:55
چقدر زیبا می نویسید خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم. به راستی هیچ چیز برای یک پدر و مادر دردناک تر از دیدن بیماری و ناخوشی دلبندانش نیست. من که حاضرم خودم بارها طعم تلخ مریضی رو بچشم ولی ملینا و کوروشم خاری به پاشون نره. به امید شفای همه ی بیماران بخصوص کوچولوهای پاک و معصوم
واقعا لذت می برم از نوشته هاتون بهتون تبریک میگم مامان پگاه مهربون


فدای تومامان مهربون وبامحبت.عزیزم احساس واقعیمو ازقلبم با نوشتن به زبون آوردم.من عاشق معصومیت بچه هام.ودیونه دنیای پاکشون
نازنین (مامان ثنا)
20 بهمن 91 0:41
سلام آرتین عزیزم . قربونت برم خیلی ناراحت شدم ک مریض شدی
آخه به صورت ماه تو فقط خنده میاد عزیزدلم انشالله زود زود خوب بشی آقای گل


تشکرخاله نازنین.عزیزم توخیلی ماهی.
مهسا(مامان هستی)
20 بهمن 91 11:25
الهییییییییییییییییی قربووونت بشمممم خاله ایشالاااااا زودی خوب بشی
قربون اون عکس ناااااااااازت
پگاه جونم نوشتتون عالی بووووووود دوستم


ممنون مامان هستی.امیدوارم همه دوستان یک اقدامی دراستانه سال جدیدبکنن.هستی جونموببوس
مهسا
20 بهمن 91 11:42
سلام
واقعا متن زیبایی نوشتی مامانی آرتین جونم آدم رو به فکر وامیداره واقعا باهاتون موافقم
انشاا... آرتینم خیلی خیلی زود خوب شه قربونت برم من عسلم خوش خنده انشاا.... همیشه لبات خندون باشه عزیزم می بوسم روی ماهت رو بوسسسسسسسسسسسسس


فدای مهسا گل وبامحبتم
مامان آرتین (الهه)
20 بهمن 91 23:00
الهی قربون اون دندونت برم من گلم عجب متن قشنگی نوشتی


فدای تونازنینم
مامان سمی
23 بهمن 91 7:32
انشاالله که خداوند همه بیماران رو شفا بده علی الخصوص بیماران کوچولو و معصوم رو.
آرتین خوشگل خاله از خدا می خوام هرچه زودترحالت خوب خوب بشه تا مامان و بابا دوباره مثل سابق از ته دل بخندن.قربون اون خندهای شیرینت عزیزم


ممنون خاله خوب ومهربون
ارشین
23 بهمن 91 11:34

عزیز دلم
امیدوارم هر چه زودتر خوب بشی
و مامان و بابا هیچ وقت مریضی ات رو نبینن




دوستت دارم ارتین جونم

منتظرم مامان عکسای بازی کردن و شیطونیاتو دوباره بزاره توی وب
قربونت برم عسلم..................


خاله آرشین عاشقتمممممم
مامان نفس
28 بهمن 91 13:33
نمیدونم چی بگم!! انقدر خالصانه نوشتی که کلماتت نفوذ میکنه تو وجود آدم
کاش فقط نوشته هات رو تایید نکنیم کاش عمل کنیم
صحنه هایی رو که توصیف کردی به چشم خودم بارها دیدم و چقدر آدم قلبش میشکنه! بخصوص که این مریضی و این نداشتن ها واسه کوچولوها اتفاق بیفته/ کاش هیچ مادری درد بچه ش رو نبینه...امیـــــــــــــــــــــن


تشکر دوست مهربون وخوش قلبم.آمین
سحر
16 اسفند 91 7:54
سلووووووووم علیکوم خدمت مادر شوهر گرامیخوبین خوشین سلامتین؟خوب اینقد شوفر منو تیپ نکنید از دستم میره میدزنش خخخخخخخخخماشاالله خوشمل بود همه عکسا اوووووووووماینم برا شوفرم خجلماین برا مادر شوهرم


فدای تو عروس گلم.سحرنازم.منم می بوسمت.شوهرتم خاطرخواه زیادداره گفته باشمممممممممم.