ناظر خریدمامان
درود
بعدازکلی تفریح وگردش قرارشد یک سری هم به هایپربزنیم ویک خریدکلی انجام بدیم.
جدیدا به هیچ عنوان توصندلی ماشین نمی شینم ویک راست می خوام برم جای راننده ومرتب بافرمون ودنده ورمی رم برای همینم مامان مجبوره موقع خرید یارکمکی داشته باشه واینبارازگروه امداد مامان جون ،باباگلی وزندایی کمک گرفت.
مامان جونم اومدو منو نگه داشت تامامان به کارای عقب افتادش برسه
توراه توبغل مامان جون خوابم بردویک چرت حسابی زدم وبقیه خوابم توکالاسکه ادامه دادم.
چشم که بازکردم دیدم بغل یک ماشین روبان زده وبراقم کلی کیف کردم وفکرکردم برنده جایزه شدم ولی انگاراثرات خواب هنوزباقی بود
متعجب وحیران از این همه خریدمامان.
من ومامان خوبم که خیلی دوسش دارم وعاشقشم
باباگلی که پرستارمن ونگهبان خریدای مامان بودوکلی باهام بازی کرد.دوست دارم.
اینجا به خاطراینکه مادرخانومی دوچرخ پر خریدکرده بودن ،من مجدادا به کالاسکم انتقال داده شدم
اینجاهم خوشحال ازیک خریدتوپ.البته بایداعتراف کنم یک چرخ خرید فقط وسایل بهداشتی من ودادشی بود.پوشک،دستمال،شامپو،صابون وکلی قاقالی لیه خوشمزه
تادیداربعدبدرود