تعطیلات عیدغدیر
سلام دوستای گلم
این آخرهفته وچندروزتعطیلی تصمیم براین شدکه اصلاتوخونه آشپزی نشه واین چندروز رویک استراحت وتفریح حسابی بکنیم البته بجزغداهای خوشمزه من که مامان تحت هرشرایطی برام مهیا می کنه.
اول بایدبگم 4 آبان تولدبابا جونم بودولی به علت همزمان شدن باعروسی دایی عزیزم به تعویق افتادومامان قراره یک تولدباحال برای بابا بگیره.
4شنبه شب به اتفاق دایی وزندایی به فرحزادرفتیم.هواسوزسردی داشت ومامان وبابا به زور سویشرتم تنم کردن.آخه من حسابی گرماییم
خودشون آبگوشت خوشمزه خوردن وبه من بیسکویت مادردادن
من همش روی تخت درحال ورجه ورجه بودم ویجا بندنمی شدم
اینم چندعکس با،باباومامان خوبم
اینجا مامان به زورمنونگه داشته چون می خوام ازتخت پایین برم
یک عکسم با دایی مهربون وزندایی گلم گرفتم
مامان بعداز8سال روز5 شنبه به بازاربزرگ رفت ولی بعدازدیدن این ازدحام یک ماشین دربس کردوماروبرگردوندوگفت اگه همه چیزمجانی هم باشه دیگه نمی یاد
خدایی خیلی شلوغه،ببینید
5 شنبه شب به اتفاق دوستامون رفتیم جیگرکی وکلی جیگر ودل وقلوه سفارش دادیم
بعداز شام برای پیاده روی وهواخوری رفتیم پارک وکلی بهمون خوش گذشت
ر
بعدازشام همه اومدن خونه ما وموزیک گذاشتیم وبروکه رفتیم وتا پاسی ازشب گفتیم وخندیدیم وخوردیم و....
روزعیدغدیر شام خونه بابابزرگ بودیم ومامان وبابا برای من یک عیدی آموزشی باحال گرفتن
مامان معتقد با این وسیله خیلی زودتر کلمات روادا می کنم