عروسی دایی میثم
سلام دوستای گلم .گفته بودم یک برنامه شادشاد،درپیش داریم.این برنامه عروسی دایی جونم بود.
عروسی دایی ٤ آبان شب عید قربان بود.مراسم عروسی توی یک باغ بزرگ برگزارشدوعروسی فوق العاده ای باشکوهی بودکه تاپاسی ازشب به طول انجامید.مامان وبابا تصمیم گرفته بودن برای اینکه لحظات زیبای عروسی روازدست ندن دوربین روکناربدارن وثبت تمام لحظات وصحنه هاروبه عکاسا وفیلمبردارا بسپارن،که به محض آماده شدن براتون می ذارم.
مامان وبابا وکلی ازاقوام ودوستان فقط توپیست بودن وگروه موزیکوDj یک بندوبی وقفه آهنگ می زدن،منم کلی رقصیدم وبه صدای بالای موزیک ورقص نورشدیدی که توی باغ بوداعتراضی نکردم وبامامان وبابا همراه شدم .پسرخیلی خیلی خوبی بودم وکلی بهشون حال دادم.
خدایی این عروسی کلی روحیمون روعوض کرد وحسابی هممون رو شارژشارژکرد.
عکسای عروسی به خاطر احترام به قوانین نی نی وبلاگ اینجا گذاشته نمی شه وچون نمی خواستم رمزداربدارم وبقیه دوستای دیگه ّFacebookتمایل زیادی به دیدن اونا داشتن عکسای عروس ودامادو خودم وخانواده رو اونجا می ذارم.هرکدوم از دوستای گل که خواست یک پیام حصوصی بده وبه آدرس مامان توFace book بره وعکسارو ببینه.ممنون
باچه تیپی رفتم ودرآخر ببینیدباچه وضعی برگشتم
چندصحنه ازعکسای خواب من حول وحوش ساعت 2 بامداد که ازفرط خستگی بیهوش شدم.
جدیدا عادت کردم دمروبخوابم خیلی حال می ده حتی توکالاسکه
ازبس رقصیدم نمی دونم کفش وجورابام کجاست
این مطلب ازطرف مامان جونم
تشکرویژه ازهمسرخوبم که نهایت همکاری وکمک روبه من کردومسولیت کامل آرتین رو تواین چندروزه به عهده گرفت تا من به تمام کارام برسم وبرای داداشم سنگ تمام بزارم.
ممنون همسر خوبم