آرتین کوچولوآرتین کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

بهونه نفس كشيدن

جشن تولد3 سالگي(پشت صحنه)

بريم ادامه مطلب... امسال احساس كردم بزرگ شدم ومي تونم به مامان كمك كنم براي همين ازاوايل مراسم ازخريد وآماده كردن وسايل ونصب تزيينات ونظردادن و... به مامان كمك كردم تو مرتب كردن ودسته بندي تزيينات تونصب وآذين بندي و... اينم يك خواب راحت قبل ازتولد،روي رختخواب مك كويينم خوابي كه حسابي تا نيمه هاي شب شارژم كرد اينم يك خواب عميق ودلچسب بعد ازيك تولدزيبا وشادوپرتحرك رو سرويس خواب  مك كويين كه يكي از كادوهاي تولدم بودوخيلي ازش خوشم اومد ...
8 مهر 1394

جشن تولد 3 سالگی(تزئینات)

تم تولد امسال مک کویین ودوستانش بودند.تم تولد سه سالگی مثل پارسال  انتخاب خودم بود.چون امسال عاشق مک کویین ورنگ قرمزبودم .برای همین من ومامان چندروزی تمای مک کویین رو ازسایتهای مختلف جستجوکردیم وبالاخره این تم برای سفارش انتخاب شد. کلا مامان عقیده داره بچه ها خودشون وسایل ولوازمشون روانتخاب کنن.می گه بااین کار حس اعتمادبنفسشون افزایش پیدامی کنه وازوسایل وانتخاباشون لذت بیشتری می برن    تم مک کویین ودوستان( مشکی و  قرمز ) برای دیدن عکسابریم ادامه مطلب...     کارت دعوت   تزیینات     ...
27 شهريور 1394

ماجراهاي آرتين 10

اين روزا خيلي فعال ترواكتيو ترازقبلم،لبريزازانرژي وتحرك عاشق اسكيت وبدمينتون وXBOX. تواين مدت علايق وسلايقم خيلي تغيير كرده بجزعلاقم به ماشين واتوبوس كه روزبه روزبيشتره مي شه وتقريبا هفته ايي به تعدادشون اضافه مي كنم. اين ماشينا فقط دارايي تواتاق خودمن.خونه بابا جون وبابا گليم ،كلكسيوناي جدادارم   اينا اتوبوساي موجود تواتاقم، تادوهفته پيش بود. كه تواين هفته بابا جون وباباهادي وعلي جونم دوباره برام خريدن   مامان تو خريد اسباب بازي مقاوم ترازباباست ومحكم تره.ولي توخريد پوشاك غيرقابل كنترله براي همين هركدومشون  همديگه رومقصرمي دونن كه  زيادي به من بها مي دن ...
1 شهريور 1394

پارك گردي

پارك گردياي ماتمومي نداره به وسعت كل تهران وتوي هرمحله ومنطقه ايي صبح وظهروعصروشب     مامان عاشق اين تيپ ايستادنامه (دست توجيب كردنا) دست به كمرايستادنا   پارك گردي باداداشي ودوستاشم عالمي داره خاص خودش   مامان پگاهم كه همه جوره ماروساپورت مي كنه واصلا خسته نمي شه وهميشه پرانرژيه يك مدل پارك گرديم باباباييه كه عكساش توي گوشيه خودشه وفعلا موجود نيست ...
1 شهريور 1394

سفربه خوزستان 3(دزفول تیر94)

  بقيه عكسا توي ادامه مطلب... دمای هوا حدود 49 -48 درجه ایی می شد ولی آسمون ابری بود وازآفتاب سوزان خبری نبود. معمولا صبحها ی زود رو به پارکا وپلاژا می رفتیم وظهرتاغروبم مشغول شنا وآب بازی .   پلاژساحلي   پارك خانواده       مامان پگاه عشق تفریح، که توهرشرایطی گردشو رها نمی کنه یخبندون باشه.درجه حرارت 50 درجه باشه،برف بیاد،طوفان بشه ماهم که پایه ورهرو مامانی   نگاه من به خارکا ورطبای درختای نخل   اینجاهم دارم نق می زنم که من نمیام ومی خوام بمونم ...
19 مرداد 1394

سفربه خوزستان 2(دزفول تیر94)-عشق آب بازی

هیج جای ایران به تعداد استان خوزستان رودخونه های پرآب  ومهم نداره.یکی ازبهترین این رودخونه ها دزه،که آب فوق العاده خنک وگوارایی داره وازداخل شهردزفول می گذره.رودخونه ایی که هررهگذری رومجبوربه توقف می کنه وبه سمت خودش می کشونه. بقیه عکسا توادامه مطلب... هوا حدودا47-48 درجه می شد.اما ابری بود وازاون آفتاب سوزان خبری نبود.به اتفاق خاله اینا ومامان جون حدود 10 صبح  کناریکی ازمناطق تفریحی دز رفتیم.یک پلاژ تفریحی زیبا وبزرگ. تاچشمم به رودخونه وآب افتادازخودبی خودشدم ودویدم به سمت رودخونه مامان نفهمیدکی لباسامودرآوردم وآماده شنا شدم ومرحله مرحله وآروم آروم توآب لغزیدم  ...
8 مرداد 1394

سفربه خوزستان 1(اهوازتیر94)

ادامه مطلب ... تعطیلات آخرهفته و عید فطرومسافرت وجنوب وگرماش ومهمون نوازی مردماش   فرودگاه مهرآباد   اهواز من وعلی ولب کارون بازار سنتی ماهی فروشا اخ جون ماهی عاشقشم.کلی ماهی خریدم انواع مختلف،کوچیک وبزرگ،ریزودرشت   ماگرممونه بستنی می خوایم   این نهارهم به سفارش منه ماهی کبابی وسرخ کرده وسبزی پلو   عاشقتم جنوب عاشقتم خوزستان   داستان سفر ادامه دارد... ...
2 مرداد 1394

آبله مرغان(ارديبهشت 94)

    بقيه درادامه مطلب حدود اوايل ارديبهشت بود بابا اومد مهددنبالم كه مربيم گفت مباركه آرتين آبله مرغان گرفته. بابا هم بامامان تماس گرفت ومامان بامديرمهد.مديرم با خنده به مامانم گفت ازاوايل بهار منتظريم اين وروجكا آبله مرغان بشن وهرروز مربيا بدنشون روچك مي كنن.وبه بچه هاگفتيم هركه روي بدنش ودست وپاش جوش ديد زود بيادبگه.  امروزم آرتين دويد اومد پيشم وگفت فرانك جون من جوش زدم هورا. خلاصه منم آبله شدم.عصرهمون روز دكتررفتم وداروهامو گرفتم وشروع كردم به استفاده هفته اولش رو مهدنرفتم وازهفته دوم طبق نظر پزشك رفتنم بلا مانع بود ومنم رفتم پيش دوستام   روزدوم(درحال كرم زدن توسط بابا...
22 تير 1394

سازوموسيقي

چند وقت پيش آروين  من ومامان رفتيم براي آروين جوني گيتاربخريم آروين علاقه زيادي به گيتارداره وكم وبيش مي نوازه.باتوجه به تحقيقات مامان يك راست رفتيم خيابون جمهوري  ووارد گالري موسيقي موردنظرشديم. دنياي عجيبي بود پربود ازآلات وادوات موسيقي گيتار،پيانو،دف،تنبك،ويلون ،كي بورد،فلوت و...همه رنگ وهمه مدل وكلي آدماي هنري. من كه اولين باربود توهمچين فضايي قرارگرفته بودم خيلي خوب وعجيبي داشتم وحسابي ذوق كرده بودم مات ومبهوت سازا رونگاه مي كردم ودرتفكربودم كه كدوم روانتخاب كنم مامان داشت بايكي ازكارشناساي گالري درباره مدل ونوع گيتارصحبت مي كرد ومنم سرتاپاگوش بودم تقريبا انتخاب خودمو انجا...
15 تير 1394