آرتین کوچولوآرتین کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

بهونه نفس كشيدن

آبله مرغان(ارديبهشت 94)

1394/4/22 15:21
نویسنده : آرتین کوچولو
2,903 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

بقيه درادامه مطلب

حدود اوايل ارديبهشت بود بابا اومد مهددنبالم كه مربيم گفت مباركه آرتين آبله مرغان گرفته.

بابا هم بامامان تماس گرفت ومامان بامديرمهد.مديرم با خنده به مامانم گفت ازاوايل بهار منتظريم اين وروجكا آبله مرغان بشن وهرروز مربيا بدنشون روچك مي كنن.وبه بچه هاگفتيم هركه روي بدنش ودست وپاش جوش ديد زود بيادبگه.

 امروزم آرتين دويد اومد پيشم وگفت فرانك جون من جوش زدم هورا.

خلاصه منم آبله شدم.عصرهمون روز دكتررفتم وداروهامو گرفتم وشروع كردم به استفادهخندونک

هفته اولش رو مهدنرفتم وازهفته دوم طبق نظر پزشك رفتنم بلا مانع بود ومنم رفتم پيش دوستامچشمک

 

روزدوم(درحال كرم زدن توسط بابا مهربونم)

 

درحال لوس كردن خودم براي مامانيمحبت

 

ديگه حرفه ايي شده بودم وخودم روي دونه ها پمادمي زدم وهيچكس حريفم نبودزبان

 

تواون روزاكارم شده بودتماشا كردنTv.كارتون وفيلم وسريال وموزيك و..

 

ساعاتيم به بقيه وخودم لطف مي كردم ومي خوابيدمخواب

 

تب روزاي آخركه به لطف بابا ومامان مهربونم به خوبي سپري شد

 

 

اينم آخراي آبله كه كاملا خوب وسرحال شده بودمآرام

بازم شيطونيام گل كرد وگيرداده بودم سس تند تندتندمي خوام ازاون سساي هنديچشمک

هرچي باشه يك رگم جنوبيه ديگهچشمک

 

يك روزصبح قبل رفتن به مهد كودك باچشماي خواب آلو وپف كردهزبان

واينم اداهاي من بعد خوب شدن(مي گم اين روبان قرمزمار قرمزه ومن گرفتمش ومي برمش مهد)

كفشامم خودم پوشيدم فقط چپ وراستشو قاطي كردم وحاضرم نيستم درستش كنمخندونک

 

مامان وباباهم خيلي خوشحال شدن كه من تواين سن وتواين فصل آبله مرغان شدم چون تواين فصل هوا خنك بودو منم راحت تربودم واصلااذيت نشدم

چون هرچي سن بالاتربره كناراومدن بااين بيماري سخت ترمي شه

 

پسندها (3)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (9)

پریسا
23 تیر 94 9:58
خدا نی نی شما رو هم حفظ کنه ان شاالله به ما هم سر بزنید
آرتین کوچولو
پاسخ
ممنون دوستم چشم وحتما
سپیده مامان درسا
26 تیر 94 22:35
ای جونم صورت بچه چقدر قرمز شده ، فکر کنم تو مهد راحت میگیرن پگاه جون درسته ؟ راستی عیدت مبارک دوست خوبم
آرتین کوچولو
پاسخ
سلام به دوست عزيزم.آره گلم تو مهد مبتلا شد وخدايي تو دوره بيماري باش مشكلي نداشتم.درسا جونم چطوره خوبه. عيد شما هم مبارك مهربون وعبادات قبول ايزد منان
عشق مشکی یواش
28 تیر 94 13:24
سلام خوبید امیدوارم خوب باشین الاهی فداش بشم مریض شد امیدوارم همیشه سلام و سلامت باشه هم خودش هم مامان بابای مهربونش دوست دار همیشگی شما زری
آرتین کوچولو
پاسخ
تشكر مهربون هميشگي.آمين منم بهترينها روبرات آرزو دارم مهربون
مامان و بابایی دخمل بلا
28 تیر 94 15:06
همیشه دعا کنید که : چشمانی داشته باشید که بهترینها را در آدمها ببیند ... قلبی که خطاکارترنیها را ببخشد ... ذهنی که بدی ها را فراموش کند و خوبی های دیگران را به یاد داشته باشد ... و روحی که هیچگاه ایمانش به خدا را از دست ندهد ... ......... عید فطر مبااااااااااارکککککککککککک
آرتین کوچولو
پاسخ
آمين.وبه اميد توفيق حضرت حق. ممنون بابت تبريكتون.عيد شما هم مبارك.طاعات قبول
غزل
30 تیر 94 13:02
خسته نباشی مامان پگاه مهربون ولی خدارو شکر تو سن پایین گرفت و بسلامتی تموم شد
آرتین کوچولو
پاسخ
تشكر غزل جان.ممنون ازلطفت. منم خيلي خوشحالم تو سن پايين دچارشد.خدايي همكاريشون بهتره وبيشتره. غزل جان شماره موبايلتو خصوصي برام بذار.ممنون
زهرامامان عسل
31 تیر 94 8:53
عزيزم بلا بدور.خداروشكركه زود خوب شدي.عاشق شيطونياتم وروجك دوست داشتني. خودايي همكاريت تو كرم زدن رو خيلي دوست داشتم. بابا ومامان مهربون خسته نباشيد
آرتین کوچولو
پاسخ
عزيزم ممنون.خدايي همكاريش عالي بود واصلا اذيت نكرد.پسرم آقا شده ماشالا
مامانی دخمل بلا
31 تیر 94 17:54
بعضی آدم‌ها را نمی‌شود داشت , فقط می‌شود یک جور خاصی دوستشان داشت , بعضی آدم‌ها اصلا برای این نیستند که برای تو باشند , یا تو برای آنها ... اصلا به آخرش فکر نمی‌کنی , آنها برای این‌اند که دوستشان بداری , آن هم نه دوست داشتن معمولی , نه حتی عشق ! یک جور خاصی دوست داشتن که اصلا هم کم نیست , این آدم‌ها حتی وقتی که دیگر نیستند هم , در کنج دلت تا ابد , یک جور خاص ، دوست داشته خواهند شد ...
مامانی دخمل بلا
31 تیر 94 17:55
چرا دیگه به ما سر نمیزنین ؟؟؟ قهرین با ماااااااا مامانی مهربون ؟؟؟ بلا دوره عزیزم ... خداروشکر که همه چی به خوبی تموم شده ...
مامان شراره(راحله عباسی)
7 مرداد 94 9:27
عزیز دلم امیدوارم همیشه سلامت باشی
آرتین کوچولو
پاسخ
مرسی خاله گلم.دوستمو ببوس