پارک چیتگر - پارک نهج البلاغه
مامان حسابی سرش شلوغه وتفریخات وکارای منم آنلاین تغییر می کنه ،پس بعضی موقع مجبوره پستا روتو هم ادغام کنه ویک مجموعه تشکیل بده وآپ کنه.
گفته بودم با خونه نشستن میونه ای نداریم وروزای تعطیلو اکثرا بیرونیم.به خصوص زمستون که مامان وبابا معتقدن بااین سبک زندگی وخونه های آپارتمانی ما باید بیشترتومعرض نور مستقیم خورشید باشیم تادچارکمبودویتامین D وراشیتیسم نشیم .
پارک چیتگر
من ذاتا رزمی کارواکروباتیک بازم،باز این مربیا می گن سنم کمه وآسیب می بینم
درحال پرش ازمانع
عاشق کاجا ی کوچولوشده بودم وسعی می کردم همشون رو یکجاجمع کنم
درحال ارتباط باتوپ رنگارنگم
مامان تو تمام لحظه هامواظبم بودتاروزمین شیرجه نزنم.آخه جدیدا ،ادای دروازه بانا رودرمیارم وخودمو روزمین پرت می کنم وشیرجه می زنم
اینجاهم عین کماندوها ازتوی این جوب آب حرکت می کردم و می دویدم
توپم بدو،من بدو ،من بدو،توپم بدو
بعدازتوپ بازی بابابارفتیم ویک دوچرخه کرایه کردیم وآوردیم ومن سوار شدم
آخه چیتگربری ودوچرخه سوارنشی
حالا مگه پیاده می شدم.اصلا وابدا
تازه تعمیراتم روش انجام می دادم وکلی حرفه ایی بودم.
فکرکنم سیم ترمزش شله باید محکمش کنم
بالاخره بعد ازیک مدت طولانی ،بابابارفتیم ودوچرخه روتحویل دادیم
پارک نهج البلاغه
یک عکس باحال ازآرتین بامزه
اول رفتم یکم نرمش کردم وبدنم رو آماده
123-1
بعدازگرم شدن شروع کردم به دویدن
بعد حسابی گرسنه شدم واومدم نهارخوردم وتجدید قواکردم
حالا نوبت توپ بازیه
بعدازاون همه بازی یک خواب راحت وآروم خیلی می چسبید.
به محض خوابیدن من ،بابا ومامان رفتن دوچرخه سواری وورزش .ومنم 1 ساعتی خوابیدم وکلی بهشون حال دادم
حالا کی می گه آرتین پسربدیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟