خرید همچنان ادامه دارد...
دیروزجمعه بود.بابایی صبح رفت بیرون وقتی برگشت برای من پستونک خریده بود.
مامان گفت تازه چندتا پستونک خریده بودیم.عجیب بود مامان اعتراض می کرد .باباگفت خیلی ناز بود،چشممو گرفت.خدایی یک چیز تک بود.مامانم خیلی خوشش اومد.
بعدازظهر مامان وبابا دوباره رفتن خرید.خدایی خوب خسته نمی شن.چون خیلی شلوغ بود مامان تنها رفت وبابا چون جای پارک پیدا نمی کردمجبور شد توی ماشین بمونه.طفلی بابایی
مامان کلی bodyبرام خرید.دررنگها وشکلهای مختلف.شورتای عینکی نازم برام گرفت.اومد که برگرده یک سرویس ظرف غذا چشمشو گرفت .خلاصه اونم خرید. هورا. بابا من که یکی داشتم.یکی نیست به این مامان بگه ها ...
دیشب مامانی به باباگفت من که دیگه چیزی برا آرتین نمی خرم. ولی بشنو وباور نکن.مامان دیگه،جدیدا بابا هم اضافه شده.تازه همه وسایلم مامان جونم 3 ماه پیش برام گرفته بوده وجهازم کامل بود.وگرنه معلوم نبود چی میشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی