مسافرت نوروزی-مسیر سفراستانهای قم-مرکزی-لرستان-خوزستان(2)-سفر ه هفت سین
سلام
اول بابت لطف تمام دوستان به خاطرنظراتشون درپست عکسای آتلیه(اسالگی) ممنون.
بابا من زیادمالیم نیستم ولی محبت شما عزیزان بی دریغه.عاشق همتونم.
اول ازماجرای سفره هفت سین بگم:
مامان می خواست نسبت به سال قبل یک تنوع بده وسفره هفت سین روبجای رومیزنهارخوری روی میزوسط بچینه ،که کلا من، مامان وبابا روبیچاره کردم ازبس دورمیزمی چرخیدم وهردفعه یک چیزوبرمی داشتم وفرارمی کردم، آب تنگ ماهیو ریختم،گل روی قرانو برداشتم ،سیبو دزدیدم،شمع وفوت کردم،گل چیدم،و...زلزله به پا کردم ونشدیک عکس درست حسابی ارمن بگیرن.آخه همه چیزبرام جذاب بود دیگه پارسال که خیلی نی نی بودم وچیزی نمی فهمیدم.حالاکه بزررگ شدم همش می گن نکن،دست نزن،برندارو...
باروشن شدن شمعا کلی هیجانی شدم وهمش می گفتم اوه
بعدرفتم بالای مبلاومی خواستم شیرجه بزنم توسفره
ودرنهایت اینقدربه آینه دست مالیدم که تارومات شد که مامان بعدازدیدن عکسا متوجه شد ولی کارازکارگذشته بود.
عکسای مسافرت
قلعه ایلامی ها(شهرتاریخی شوش)
سه نفری کناردیوارقلعه
نمای بیرونی قلعه
سیاه چادرعشایرمحل
مامان ازهمه نقشه ها ونوشته هابرام عکس گرفت تادرآینده بخونم واطلاعاتمو افزایش بدم
نقشه شهرباستانی شوش وکاخ آپادانا
مقبره دانیال پیامبر(شوش)
هواگرم بود ویکم توصحن حرم کلافه شده بودم
توتعطیلات ازبس همش منقل وآتیش به راه بودکلا عشق آتیش شدم
می رفتم کنارش ومی گفتم جیز-اوف
ایناهم عشقای منن
من وداداشی وباباکه عاشق همدیگه ایم
روزسیزدهم تومسیربرگشت به تهران بودیم.اینجاهم مرزخوزستان ولرستانه
وماسیزده اونجابه درکردیم
خدایی ازکبابای بروجرد نمی شه گذشت خیلی خوشمزست
تو شهراراک بارون درحال باریدن بود وهواحسابی سردبودولی من اجازه نمی دادم کسی لباس گرم تنم کنه ونزدیکم بیاد
وبالاخره ساعت 6 عصر راننده کوچولو خسته وشلخته به خونه رسید.