ماجراهای آرتین1
سلام دوستای خویم کلی ماجراهای تازه دارم که براتون تعریف کنم.تعدادشون خیلی زیاده وهرسری ،عکس یک تعدادی ازدلبریام وکارای جدیدموبراتون می ذارم.
دیشب حدودساعت 8بودکه بایکی ازدوستای خوبمون به پارک کوهسار رفتیم.نم نم بارون بود،وبادفوق العاده شدیدی درحال وزییدن،وماهم تاجایی که جاده اجازه می دادبالارفتیم وبه قله نزدیک شدیم،ولی هوا فوق العاده لطیف وعالی بود ومن کلی اونجا بازی وشادی کردم وبه هممون خوش گذشت.برگشتم تومسیرجشن طرفدارای استقلال افتادیم وکلی حال داد.
سرسره رو برعکس بالا می رفتم وازروش سرمی خوردم.همه ازکارای من متعجب شده بودن ومی گفتن مگه این وروجک چندوقتشه؟
آرتینم دیگه،اگه غیراین باشه جای شک داره
این دیگه آخرش بود.ای ول فوتبال دستی
روی صندلی ماشینم سوارمی شم وفرمون کامیونم می چرخونم.یک آهنگ یساری بذاریم تکمیل دیگه.بزن بریم
عاشق فوتبالم وخیلی قشنگ وباتسلط توپو شوت می کنم.
ورزش دیگه موردعلاقم بارفیکس تابمه.بدون اینکه جایی دیده باشم خودم نحوه استفادشوبلدشدم
هرجابریم همه دیگه علایق منو می دونن.عشق قابلمه وکفگیرم
عاشق قایموشکم.به خصوص موقع تعویض لباس وپوشک،زیرمیز،توکمدو...
حسابی عاشق مطالعه وکسب علم ودانشم.حتی تو مهمونی،خوب داشتیم می خوندیم که...
دیونه جاروبرقیم وجای جاروبرقی همه فامیلو بلدم.بادیدنش حالی به حالی میشم
عاشق اینم که دوشاخه روبه پریزبزنم مامان وبابا همه پریزارو درپوش زدن ولی بالاخره یک رابطی ،یا یک چیزی فرضی پیدا می کنم
سشوارازوسایل موردعلاقه منه.
پنجشنبه ساعت 7صبح خانواده باصدای گوشخراش کشیدن یک چیزی روی سنگ وسرامیک ازخواب بیدارشدن ومنو درحال کشیدن سیم سشوار مشاهده کردن
وچندلحظه بعد سشواراین ریختی شد
مبلا روکنارمی زنم وخودموبه پرده می رسونم واونودورخودم می پیچونم وپایین می کشم.آروین بنده خدا همش باید مراقب من باشه تاخرابکاری نکنم
عاشق این بازیم کلاغ پر،گنجیشک پر.آرتین پر.آرتین که پرنداره خودش خبرنداره