سحرخیزکوچک
کلا پسرسحرخیزیم وبه بازی وتفریح ودویدن تو هوای آزادصبح خیلی خیلی علاقه دارم وچون این اخلاق وعادتم درست شبیه مامانم هردوتا مون روزای تعطیل صبح زود یکی دو ساعتیو تابقیه تو
خوا ب نازن به پارک می ریم وپیاده روی و ورزش می کنیم وحدودساعت 9صبح شاداب وسرحال برمیگردیم خونه،سرراهم برای صبحونه نون داغ میخریم.
تواین فاصله هم معمولا بابایی زحمت چای وکشیده وصبحونه راآماده کرده وهمه باهم یک صبحونه حسابی می خوریم.
علاقه عجیبی به رنگ آبی دارم ازآبی کمرنگ تاسرمه ای وکلا هرترکیب رنگی که آبی توش بکاررفته
برای همین اکثراوقات مامان وبابا رومجبورمی کنم که لباس آبی تنم کنن وست آبی بزنم.
ساعت 7صبح به اتفاق مامان ازخونه بیرون زدیم وبه پارک اومدیم
اولش پیاده روی ونرمش
بعدشم بازی و ورزش
بین این همه تابم یک راست رفتم سراغ اون آبی رنگه
تنوعو خیلی دوست دارم ومدل به مدل حالت عوض می کنم اینجا به مامان گفتم کلاهمو عوضی کن(یعنی کلاهمو برعکس بذارسرم)دلم می خواد دیگه
(البته این عادت خانوادگیمونه، کاریشم نمی شه کرد.تنوعو دوست داریم دیگه خیلی زیاد)
بعدش اومدم وخیره شدم به آب آبی رنگ ورفتم تو رویا
آ
اینجاهم ترجیح دادم کلاهمو دربیارم وموهامو به دست بادبدم(پسری دربرابرباد)
هفته گذشته همایش وراهپیمایی سلامت بود که به اتفاق مامان ساعت6:30 صبح تو محل حاضرشدیم
بعد ازیک ساعتی راهپیمایی گروهی دلم هوای زمین بازیو کرد اونم تاب آبی
چندماهیه می شه که به راحتی ازپله های وسایل بازی بالا می رم وکاملا مستقل شدم
بامدلای عجیب وغریبم فرود میام
بعضی وقتاهم که پارک خلوته پایین سرسره استراحت می کنم
اینجاهم ساعت 8صبح وهنوزهیچ بچه ایی به پارک نیومده بود
(بابا پاشین دیگه چقدرمی خوابید کوچولوها)
ودرنهایت بعد دوساعتی بازی وورزش درحال رقص وآوازبه خونه برگشتم
البته تفریحات بعدازظهروشبم سرجاشه که معمولا کل خانواده روشامل می شه
سحرخیزباش تاکامرواباشی