مهر92
هرموقع اسم خرید بیادمن زودترازبقیه آماده می شم ودبدو که رفتم
مامان یک سری وسایل خونه نیازداشت برای همین دونفری به فروشگاه لوازم خانگی رفتیم. تامامان درحال انتخاب وسایل موردنظرش بود منم ازفرصت استفاده کردم ورفتم سراغ لباسشوییا ودراشونو بازکردم ویک نگاه به داخلشون انداختم
آقای فروشنده هم کلی ازاین کارمن خوشش اومد وباهام دوست شدوبهم شکلات داد
به خاطرمسافرت ترکیه مامان وبابا تشخیص دادن واکس 18 ماهگی رو بجای آخر شهریور توی مهربزنم که توی مسافرت مشکلی پیش نیاد(البته بعد ازمشورت باخاله وپزشک خودم).
برای همین هفته اول مهرماه همراه بابا ومامان به یکی ازمراکزبهداشتی رفتیم ولی پس ازمراجعه خیلی راحت گفتن واکسنمون تموم شده وهفته آینده برامون می رسه
منم شاد وخوشحال ازنزدن واکس راه خونه روپیش گرفتم.لای لالای لای لای لای
درحال قدم زدن کناربابایی درطول مسیر
تومسیر برگشت تاچشمم به بالا (توپا)افتادکنارفروشگاه ورزشی میخکوب شدم .
آخ جون اینهمه بال رنگارنگ
بابا بین راه ازماخداحافظی کرد ومن ومامان به سمت خونه حرکت کردیم.
مامان چون خیلی به آفتاب گرفتن مسقیم اهمیت می ده سرراه منوبه پارک بردتاهم آفتاب بگیرم وهم بازی کنم.که خیلی خیلی خوش گذشت.
خدازی کنم
آرتین به دنبال کلاغا
درحال پیداکردن آ قاپیشی بین درختا .پیشی کجارفتی؟زود برگرد
ایستگاه کرایه دوچرخه ومنم که عشق دوچرخم پس بازم توقف می کنیم.مامان ایست
آخرم رفتم تو ایستگاه وکلی بادوچرخه ها بازی کردم
بالا خره این رفت وآمد ما به مرکزبهداشت وپارک 4ساعت طول کشید
مامان کلا ازکالاسکه من به عنوان سبدخریدش استفاده می کنه.
آخه مامان خانم ،این کالاسکه من مگه سبد خریدشماست!
بقیه عکسای مهرماه رو توادامه مطلب می ذارم
عاشق هواپیمام هم خودش هم عکسش.بشم می گم اواپما
کلا توی تمام مراکزخرید تهران معروف وشناخته شدم ازبس که نمک می ریزم وادا واصول دارم.هرجا برم همه می گن بازم آرتین خوشگله اومد
مامان وبابا بفرمایید داخل شاید یک چیزی پسندیدید. بیاید دیگه.چقدرنازمی کنن
اینجاهم گیردادم بااین آقا پسراعکس بگیرم.وبه زبون خودم یک ریزمی گفتم:
آرتین ونی نی یا عکس دوردور .وبالاخره این آقایونم راضی شدن وافتخاردادن
آخ جون آب وآب نما
یک جمعه به همراه خانواده برای تفریح وهواخوری رفتیم پارک
دربدوورود کنارحوض آب نشستم ومتفکرانه به یک نقطه خیره شدم
به راهم ادامه دادم و تاچشمم به زمین بازی افتاد این ریختی شدم
وبازیهای موردعلاقه من
سرسره تونلی
تاب
صخره نوردی
چرتکه
واما ماجرای بعدی
به محض اینکه توپارکینگای طبقاتی ماشینوپارک می کنیم دنبال آسانسورمی گردم و
می گم آساسور کو.بعد می رم دم دربش ومنتظر می شم تاتوقف کنه.
تویکی ازمراکزخرید جشن برپابود وکلی بچه اونجابودن ومنم وسط اونا
بعد ازخرید وشرکت تو جشن رفتیم پارک.
داداش رفت پیست اسکیت ومنم ازبیرون تماشاش می کردم.آفرین خیلی خوبه
بالاخره حوصلم سررفت وشروع کردم به فوتبال بازی
بعدشم رفتم زمین بازی وسواراسبای کوچولو شدم .پیتیکو پیتیکو
آخرشبم که بهتره بگم 1بامداد رفتیم ومعجون خوردیم وحسابی چسبید
فروشگاه یاس
عاشق این فروشگاهم به خصوص قسمت اسباب بازیاش وCDو DVD
این قمقمه آبم ازهمونجابرداشتم ورنگشم خودم انتخاب کردم. آخه آبی وخیلی دوست دارم
خوب 2تا DVDکه برداشتم ببینم دیگه ازچی خوشم میاد .
بابا ،مامان من خریدم تموم شده می تونیم بریم.
وای مامان چقدرعکس گذاشته.چقدر حوصله داره.من که دیگه خسته شدم