خراب کاریهای آرتین
می تونید حدس بزنید این چیه؟
این TV خونه ماست که دیشب من توکسری ازثانیه باپرتاب مجسمه فلزی برج ایفل که توصفحه می بینید، ازهم متلاشیش کردم والان فقط حکم رادیو روداره.
مامان بیرون رفته بود وقتی برگشت بابا آروم دربو بازکردوبه مامان گفت خونسردی خودتو حفط کن وآروم باش،مامان اولش کلی ترسید ونگران شد ولی وقتی قضیه روفهمیدهیچ واکنشی نشون ندادوکاملا شوکه شدوآروم یک جانشست
منم که عین خیالم نبود مگه چیه یک مدل بالاترشو می خریم هم جدیدتره هم پیشرفته تر
دقیقا امروزصبح بود که مامان وبابا درمورد خرید TV اتاق من،مدلش واندازش وجای نصبش صحبت می کردن
ولی فکرکنم الان مجبورن یکی برای خودشون بخرن
این چادربازی که توعکس پشت منه رومامان 1ماه پیش برام خرید ونصبش کرد
ولی ازاون جایی که من خیلی کنجکاو وشیطونم.چنان شیرجه ای توش زدم که کاملاازهم پاشید ومتلاشی شد.چه پرشی بود خسته شدم
تازه ازاون توبه مامان دالیم می دادم ودید دید می کردم.
ولی نمی دونم مامان چرا جدیدا اینقدرخونسردشده
این خوردکن دست راست مامان توآشپزخونست.
وقتی مامان مشغول خوردکردن پیازابودمن سیم خوردکن رومحکم کشیدم وازبالای میزافتاد ودیگه کارنکرد.ظرف خوردکنم کاملا ترک خورد وشکست.
خلاصه ازاونجاکه مامان اصلا حوصله استفاده ازغذاسازو نداره تا درست شدن اون باپیازخوردکردن داستان داشتیم بالاخره باهزینه 100000تومان خوردکن ماهم تعمیرشد.مبلغی نبودکه اینقدر مامان شلوغش کرده ،تازه ظرفشم نوشد
مجسمه های فلزی دکور سرویس خواب مامان وبابا روخیلی دوست دارم .برای همین هردفعه یک بلایی سرشون میارم.الانم پای اینو روجداکردم ودارم به زوربازوی خودم افتخارمی کنم
دکورخونه روجدیداباسلیقه خودم می چینم
مجسمه های دم دستموپایین ریختم ودکورقان قانو جایگزینش کردم
خدایی شیک تروخوشگل ترنیست. کلی ام رنگ رنگیه
صندلیمو تو یک عملیات رزمی شکوندم وروکشو اونو درآوردم .ابر اونم درآوردم وریزریزکردم
این بی سیماروبابا چندروزپیش برام خرید5دقیقه ای ازتحویلشون نگذشته بود که آنتن قرمزرو منهدم کردم
یادش بخیرصندلی داشتیم صندلیمون قشنگ بود دوسش می داشتیم
اینجامامان چنان دادی سرم زد که سرجام میخکوب شدم.آخه اینا دمپاییای توحمامه که من باهاشون شو روفرشی راه انداخته بودم
برای اینکه بزرگتراروعصبانی کنم تخمه هاوخوراکیام رو روزمین می ریزم واین مدلی
می خورم
قیافه مامان وبابا بادیدن این صحنه ها اینجوریه
ازشروع تاپایان حمام یک قالب صابونو مصرف کردم ازبس توآب خیس خورد ومن حسابی چلوندمش ودرآخرم مامان ازدستم کم آورد وخسته شد
درنهایت پیروزیها وفتوحاتم روجشن گرفتم وازخودم پذیرایی کردم
خانواده ما عاشق کیکه وبامناسبت وبی مناسبت بابا همش کیک می خره ودورهم
جشن می گیریم
اینم ازهفته جنجالی من که حسابی ترکوندم