آرتین کوچولوآرتین کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 16 روز سن داره

بهونه نفس كشيدن

A &A(آرتین وآبان)-پارک پردیسان

1392/8/19 21:10
نویسنده : آرتین کوچولو
2,045 بازدید
اشتراک گذاری

 دوستای خوبم  ببخشید که دیرآپ شدم اما علت اینکه وبلاگمو دیرآپ کردم براتون به تفصیل  شرح می دم

 

باشروع آبانماه من دچار بیماری سختی شدم.بیماریم با تهوع واسهال شروع شد وحدود یک هفته به طول انجامید .اصلا تمایلی به خوردن وآشامیدن نداشتم واگرم چیزی می خوردم سریعا دچاراستفراغ می شدم.تنها چیری که مامان وبابا بهم می دادن دوغ بودٰ. بعد 2 روزبی اشتهایی تمایل عجیبی به خوردن شیرپیدا کرده بودم ولی بلافاصله دچاراسهال می شدم.ORS که اصلا نمی خوردم ومامان وبابا اونوتو کته یاماست وسوپ می ریختن وبه زور بهم می دادن.هفته اول  ساعاتیو که مامان وبابا سرکاربودن یشترخونه عمه فرزانه وملیکا بودم وازم پرستاری می کردن وکاملا مراقبم بودن.

توهفته اول مجبورشدم آزمایش مدفوع بدم ولی نتیجه آزمایش مشخص کرداسهالم باکتریایی نیست وویروسیه.خاله برام یک شربت ضداسهال قوی تجویزکرد که تقریبا موثربود ونتیجه مثبت داد.به خاطر حالت تهوع زیادم مجبوربه خوردن شربت ضدتهوع وتزریق آمپولای ضدتهوع شدم.

 

 این عکس موقع رفتن به کیلینیکه برای تزریق آمپول ضدتهوع که چون باقان قان رفتیم خیلی خوشحال بودم ولی بعدش چنان گریه ای کردم که قلب هررهگذری وبه دردآوردومامانم زارزاربامن گریه می کردآمپولا روغنی بود وتزریقشون خیلی خیلی دردداشت.

 

هفته دوم دچارتب وگلودرد وسرماخورگی شدیدی شدم .بابا هادیم به خاطر شب بیدایا وپرستاری ازمن کاملا ضعیف شده بود واونم شدیدا سرماخورد.مامانم به خاطرفشارای عصبی وخستگی روحی وشب بیداریا پرولاپسش اوت کرد ودچاراسپاسم عضلانی شد تواین شرایط مجبورشدیم  به خونه مامان جون نقل مکان کنیم تا ازمون پرستاری کنن.

توهفته دوم تبم اصلا قطع نمی شدومرتب استامینفون می خوردم.تمایلم به خوردن غذا به صفررسیده بودبزرگترادهنمو بازمی کردن وبه زور  چندقاشق سوپ یاآبمیوه  بهم می دادن.حالم به اندازه ایی وخیم شد که پزشکا مشکوک به وجود عفونت تو بدنم شدن. آزمایش خون وادراردادم ولی  جواب آزمایشات عفونت خاصی رونشون نداد تواین شرایط دندونای آسیابم شروع به جونه زدن کرده بودن ولثه هام شدیدا التهاب داشت.

باهمه مراقبتهاوخوردن انواع داروها حال من مرتب بدوبدترمی شدبه طوری که

دوشنبه شب مصادف با شب اول محرم قرارشد بستری بشم ولی به لطف خدا حالم یک خورده بهترشدومامان وباباازبستری کردنم منصرف شدن.خداروشکرامروزحالم بهتره وتغذیم بهترشده.

حالا بریم سراغ عکسا

این عکس بعدازانجام آزمایش خونه که رگم پیدا نمی شدوخیلی اذیت شدم وکلی گریه کردمٰ ٰ مامان که اصلا طاقت نیاورد وازاتاق خون گیری بیرون رفت موقع خون دادن همش می گفتم آقا هادی که نمونه بردار وقتی فهمید آقاهادی بابامه کلی بهم خندیدکه بابامو بااین لقب صدامی کنم

 

 درتمام طول بیماری کلا روحیم خوب بود وعلاقه زیادی به بازیای فکری پیدا کردم به خصوص Othello ومدت زمان طولانیوبه تنهایی بازی می کردم

 

 

این عکسارم برای این می ذارم که فضا زیاد غصه دارنشه

حدود دوهفته پیش رفته بودیم پارک پردیسان ومن بابالم کلی بازی کردم

 

 

 درحال اشاره به بادکنکا وبادبادکای رنگارنگ که بابا قول داده یک خوشگلشو برام بخره

بابا منم می خوام دیگه پس کی می خری؟؟؟؟؟؟؟

اینجا مامانو مجبورکردم بالمو بگیره ودنبالم بیاد

مامان که باصد ترفندداره به من غذاخوشمزه می ده ومنم همش نازمی کنم وعشوه میام

 

من وبابادویارجدانشدنی هم که جدیداعین چسب بهش می چسبم

وقتیم میوه ترش می خورم قیافم اینجوری می شه ها 

وحالا یک درددل خودمونی

تواین شرایط تصورکنید شیرخشک قحطی بیاد

این شرایط متاسفانه واقعیت داره شیرخشک رژیمی حدود یک ماه که تواین شهربزرگ وحتی شهرا وروستاهای دیگه پیدانمی شه.منم جزئ بچه هایم که فقط شیررژیمی آپتامیل HA می خوردم ولی بانبوداون باباومامان همه مدل شیرو برام امتحان کردن هومانا وببلاک ونان وبیومیل وگی گوز و...ولی من مزه هیچکودومو قبول نمی کردم تازه اونا رژیمی نبودن.ولی مجبور شدم بعدچندروزاعتصاب قطره قطره بیومیلوبخورم.حالا بگید گناه مانی نیاچیه که شیرخشکم نایاب شده.یکی به داد ماهم برسه آخه ماشیرنخوریم پس چی بخوریم من الان به زوردارم بیومیل می خورم ولی لپام گل انداخته وآلرژیم دوباره اوت کرده.ای کا  ش یکی فکرما هم باشهمتفکر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (35)

مامان بردیا شیطون
14 آبان 92 22:45
ای جونم عزیزم
قربونت برم مریضیت رو نبینم
خدا رو شکر خوب شدی عزیزم

ایشالا دشمنت مریض بشه عسلم....


دوستت دارم شاه پسر قند عسل


تشکرخاله.هنوزم خوب خوب نیستما ولی بهترم.منم شما وبردیا شیطونو خیلی دوست دارم
asal
14 آبان 92 22:46
akheeeeeeeeeeeey
سپیده مامان درسا
15 آبان 92 1:09
الهی جونم عزیزم تو عکس اولی از چشماش معلومه حال نداره
خدا رو شکر که خوب شده و الان بهتره خاله قربونش بره ، مواظب خودتون باشین


تشکرسپیده جون تواین دوهفته 2 کیلو کم کرده وچشماش گودرفته.چشم .درسا جونمو ببوس
آقا هادي (بابا)
15 آبان 92 8:35
تحمل كن تو مي توني همه بيماريها و مشكلاتو كنار بزني پسر


به کمک بابا خوبی مثل شما حتما می تونم .امیدوارم شما هم زودزود خوب بشی بابای عزیزم
صـبــا خاله ی آیـــســـا
15 آبان 92 9:18
عزیزم انشاالله هیچ وقت مریض نشی حتما چشم خوردی
بترکه چشمم حســـــــــــــــــود!
عکسای پارکت خیلی قشنگ بود همیشه ب گردش
همیشه شاد باشین
دوســــــــــــــــت دارم


تشکرصبا جون.البته مریضی وبیماری جزئ پروسه زندگیه وتا مریض نشیم قدرعافیتو نمی دونیم.منم قبلا به چشم اعتقادنداشتم ولی بابعضی ادله محکم مثل آیه های قرآنی وتحقیق توی آداب وسنت کشورهای دیگه وساتع شدن انرژی های منفی ومثبت تو کائنات بهش اعتقاد پیدا کردم وباورش کردم.کوتاهی ازمنه که بااین همه سفارش دوستای خوبم بازاسپنددودنمی کنم
مریم
15 آبان 92 9:21
عزیزم بلا بدور.قربون اون چشمای بی حالت فدای توکه درعین مریضی بازم می خندی
آفرین به تو که بازیای فکریودوست داری وماشالا همشونم بلدی وهردفعه یکی شونو رومی کنی

بالتم خیلی قشنگه به منم می دی؟آفرین به بابا ومامان فداکارکه به خوبی ازشماپرستاری کردن وآفرین به مامان جون وباباگلی وعمه که زحمت پرستاری شماروکشیدن دست همشون دردنکنه



ممنون خاله من آرتین خوش خندم پس تو هرشرایطی می خندم
بالمو می دم ولی باید بهم پس بدی چون خیلی ترکیب رنگشو دوست دارم.
مریم جون منم واقعا ازهمشون ممنونم ودست همشون می بوسم چون خیلی به ما لطف کردن وهمیشه لطف دارن.واقعا بدون کمک کم میاوردیم به خصوص بابیمارشدن خودمون
مریم
15 آبان 92 9:23
راستی پگاه جون چقدربنفش وبادنجونی بهش میاد.البته ماشالا چون سفیده همه چیزتوتنش قشنگه.توروخدا براش اسپنددودکن که باوجود اون چشمای بی حالش بازم زیباترینه
پگاهی وهادی جون خسته نباشید


ممنون مریمی.باهات موافقم.خودشم این رنگ رو دوست داره وهمش بافت وسویشرت بنفش وبادنجونیو به من می ده ومی گه بپوش.چشم دود می کنم

نسيم مامان آرتين
15 آبان 92 14:03
خاله نبينم مريضيتو چقدر مريضي از چشمات ميشه فهميد چقدر اذيت شدي
خدا توان همه مامانا وبابا ها رو تو روزهاي سخت بالا ميبره مرسي مامان وباباي مهربون كه همه سعيتونو كرديد تا گل پسري زود خوب بشه
پگاه جون چرا شير پاستوريزه نميدين بعد از 18 ماهگي موردي نداره حداقل خوبيش اينه هميشه هست
پگاه جونم نميدونم به داروهاي گياهي اعتقادي داري يا نه ولي خاك شير براي اسهال خيلي خوبه وشربت ريواس


تشکرعزیزم ازراهنماییهای خوبت.آره اعتقاددارم وطرفدارشون هستم.عزیزم نظر دو پزشکی که تحت نظردارنش مخالفه ومی گن 2 سال به بعد شروع کنم.فدای تو شیر پاستوریزه هم بیشترترکیباتش شیرخشکه بایک سری افزودنی .متاسفانه کیفیت وکمیتشون هم هرروز روبه کاهشه.ولی خداروشکرماست خور حرفه ایه.
مامان بنيتا
15 آبان 92 16:21
عزيز خاله نبينم مريضيتو ايشالا زودتر خوب شي
خسته نباشي پگاه جون دست بابايي مهربون هم درد نكنه و البته دست خانواده خوبتون
چه خوب كاري كردي عكساي تفريحم گذاشتي كلي ناراحت شدم از بيماري آرتين نازم


تشکرمهروبون. دستشون دردنکنه چون بابیمارشدن خودمون واقعا کم آوردیم.ولی اینجا همه چیز روبراهه غذا وآب میوه وسوپ وشلغم ونوشیدنی گرم و... وپرستاری خوب
مامان بردیا شیطون
15 آبان 92 17:19
قربونت برم اینکه مریض شدی باز لبخند قشنگت رو لباته.....

ممنون خاله جون سر زدین ارتین جون رو ببوسید ایشالا زود زود خوب بشه....
*******************
آموخته ایم از تو وفاداری را
خون تو نوشت معنی یاری را
ای کاش که آب کربلا می آموخت
آن روز زچشمت آبرو داری را ...




ممنون که سرزدی.عزاداریهاتون قبول والتماس دعا
ارشین
15 آبان 92 17:22
وای..................

من بمیرم تو رو این جور مریض نبینم....
قربونت برم الان که بهتری؟؟؟؟؟؟؟؟/

خیلی ناراحت شدم
مامانی چرا مراقب ارتین جونم نیستی

*****************
گل من زود خوب میشی عشقم....
تو ورزشکاری با این مریضیای الکی که چیزیت نمیشه......

دوستت دارم خوش تیپم


آرشین جونم الان بهترم ولی سرماخوردگیم ادامه داره.من ورزشکارم برای همینه کم نیاوردم وتسلیم نشدم.
آرشین جونی به خدا خیلی هواشودارم ولی نمی شه قرنطینشون کرد.به نظرخودم بعضی وقتا بیماری لازمه تا مقاومت سیستم ایمنیشون بالابره وپادتن بدنشون دربرابربیماریهای مختلف افزایش پیداکنه.
ماهم دوست داریم یارمهربون وهمراه همیشگی
مامان کیاراد(آرزو)
16 آبان 92 10:14
بمیرم برات عزیزم ایشاا...هرچه زودتر خوب خوب شی


ممنون خاله خوبم.ایشالا
مامان کیاراد(آرزو)
16 آبان 92 10:15
عزیزم منم میتونم رمز داشته باشم؟؟


چشم خصوصی می ذارم
مامان الیار
16 آبان 92 13:30
سلام عزیز دلم
بلا به دور خیلی ناراحت شدم اینجوری دیدمت قربونت برم خدا را شکر الان خوبی .الیار منم تازه خوب شده این ماه خیلی ماه بدیه خیلیا مریض شدن خدا به همشون کمک کنه زود خوب بشن.خاله جون مواظب خودت باش دیگه اینجوری نبینیمت خوشگل خوش خنده ی عزیز دلم میبووووووووووووووووووووووووووووووووسمت


ممنون خاله جون.دوستم ببوس ایشالا لبای اونم همیشه خندون باشه.دوستون دارم
الی مامی آراد
16 آبان 92 16:13
ای جووونم دلم کباب شد میدونم چقدر سخته آراد هم دقیقا دندونهای آسیباب دومش در میومد همینجوری شده بود الهی که دیگه هیچ وقت مریض نشی گلم ای بابا درد دل همه رو گفتی چی قحطی نیومده از شیاف استامینوفن و دارو ضد تهوع و.......... تا شیر خشک آرتین جونم رو ببوسین


ایشالا بلا ازهمشون به دورباشه.خدایی کمبود دارو وشیر خشک واقعا اسف باره.ضروری ترین نیازها برای کوچولوها خدابه فکرآخروعاقبتشون باشه.
مامان نرگس جون(مریم)
16 آبان 92 17:10
فدای تو آرتین جون.امیدوارم همیشه بلا از بچه ها دور باشه
فدای اون لبخند بی حالت بشم.ایشاا... زودتر سرحال سرحال شی.
(راستی پگاه جون رمز ندادی)


ممنون ازلطفت.ایشالا تن همشون سالم باشه.ببخشیدبه خدا حال خودم نبودم چشم
جیران بخشنده
17 آبان 92 9:35
الهی بمیرم به خدا خیلی ناراحت شدم ایشالا زود تر خوب میشی آرتین جون ما خیلی قویه


تشکرخداروشکرالان بهتره ولی هنوزسرماخوردگیش ادامه داره
کسری ومامانش
17 آبان 92 12:13
سلام مامان آرتین پگاه خانم مهربون.خدایی خیلی ناراحت شدم ولی عزیزم باورکن اینقدردوستش دارم که تواین شبا براش نذرکردم وندری دادم. خدایی اگه کاری دارید بی تعارف درخدمتم چون قلبا دوستون دارم وعکساش زینت بخش خونمونه .فدای اون چشمای بی حالش.عزیزم آقا هادی گفتنتم خیلی باحال بود .امیدوارم هرچه زودترخوب بشی عین عکسای پارک پردیسان وبازی با بالت.
کسری: خاله جون ببوسش خیلی دوسش دارم.قوی باش دوست خوبم وورزشکاروپهلون


تشکرمامان آقاکسری.خیلی به مالطف دارید.ممنون ازنذر کردنتون.منوهمیشه شرمنده می کنید.کسری هم که ماشالا آقاست وهمیشه به آرتین لطف داره.
مامان ملی و کوروش
17 آبان 92 15:41
بلا دور باشه خیلی ناراحت شدم آرتین خوشگلم ، مامانی خسته نباشی،الهی دیگه هیچوقت درد و بیماری برای عزیزانت نباشه،بوس برا آرتین جون 


مرسی مهربون.امین.گلای نازم چطورن؟ ببوسشون
ترنم
17 آبان 92 15:51
الهی فدای ارتین نازم،خدا را شکر که الان بهتری،قربون اون چشای بی حالت خاله خوشکلم،ایشالله هیچ وقت مریضیتو نبینم شیرینم


ممنون خاله مهربون.ترنم جون تشکربابت محبتت عزیزم
عشق نی نی
17 آبان 92 22:56
عزیزم تن نازت محتاج زبیبان مباد..قربون اون قیافه مظلوم وچشمای تسخیرکننده.
عزیزم همیشه تکه.آقا هدیو ازکجایادگرفتی؟
عکسای پارکم عالیه.مامانی ماشالا روزبه روز خوشگل ترازدیروز.البته همیشه 20 وتکی.پدروپسرم که عالی
ایشالا پست بعدمامان باخبرای خوب خوب آپ بشی.


ممنون دوست خوبم.خودم نمی دونم ازکجا یادگرفته ولی اگه لهجهشو بشنوی کلی می خندی.
عزیزم نظر لطفتهٰ بامریضی وبیماری اینا دیگه حال وقیافه ای برام نمونده.ولی همه جوره عاشق مردای خونمم.
پدروپسرارابطه عمیقی بینشونه که بعضی وقتا بشون حسودیم می شه ههه.ایشالا تافردا آپم باخبرای خوب خوب
مامان شايان
18 آبان 92 8:49
آخي خيلي ناراحت شدم . خدا رو شكر كه بهتري. ايشالاه هميشه بلا ازت دور باشه. بوووووووووووووس.


تشکر عزیزم خیلی بهتره.ممنون بابت لطفت
مامان محمدماهان
18 آبان 92 14:53
الهی بمیرم خاله جون.
امان از دست این بیماریهای ویروسی.دقیقا هفته آخر مهر ماهان هم دچار همین مریضی شد و گلم مجبور شد توی یه هفته سه تا آمپول بزنه.خدایی هم درد داره هاااا.خدا رو شکر که الان حالتون خوبه.ایشالا هیچ وقت دیگه مریض نشید.


فدای ماهان بشم.آدم دلش براشون کباب می شه.به خدا بااین سرنگای چینی که سوزنشون موقع تزریق تو بدن صدا می ده ببوسش
مامان آیدا
18 آبان 92 15:50
عزیزم خیلی ناراحت شدم که به این سختی مریض شدی میدونم مامانت چی کشیده همه ی مریضی یک طرف بی اشتهایی یک طرف واقعا سخته البته حالا شکر خدا بهتر شدی امیدوارم همیشه شاد و خندون باشی و خدا مامان و بابای خوبت رو بهت ببخشه.


فدای تو آیدا گلم.روزهای سختی بود ولی به لطف مامان بزرگ وبابابزرگش دوباره سرحال شد.ایشالا لب همه خندون باشه
4دانشجو
18 آبان 92 19:50
سلام به مامان گل و اقا ارتین شیطون. خوش باشید همیشه عزیزم. ممنون از اینکه بهمون سر زدی. تشکردانشجوهای مهربون دوستون داریم
مامان سحر
19 آبان 92 1:40
تو این شبا به یادتون هستم و برا سلامتی همه مخصوصا آرتین جون دعا میکنم انشالا بلا ازتون دور باشه همیشه...


تشکروممنون والتماس دعا سحرعزیزم.بلا ازهمه دورباشه
مامان اهورا(نرگس)
19 آبان 92 1:53
وای عزیز دلم خدا رو شکر که الآن حالت خوبه...امیدوارم هیچ وقت مریض نشی عسلم...


مرسی خاله مهربون.آمین

مامان بنیتا
19 آبان 92 2:45
آخی عزیزم خیلی برات ناراحت شدم چه روزای سختی رو پشت سر گذاشتین...امیدوارم خوب شده باشی گل قشنگم و دیگه این روزا رو تجربه نکنی
پگاه جون ایشالا شیرخشکش دوباره وارد بازار بشه ولی کاش فقط کمبودها به همین چیزا محدود می شد ...بیچاره کوچولوها که متاسفانه آینده نامعلومی در انتظارشونه با این وضع مملکت


ممنون ازهمدریت.خدازوشکربهتره.واقعا آیندشون مبهمه.ایشالا تحریمها برداشته بشه ووضعیت بهتره بشه وگرنه باید به فکررفتن بود
مینا ( دلنوشته هایی برای دلبندم )
19 آبان 92 8:55
الهی بمیرم آرتین جونم که مریض شدیو این همه عذاب کشیدی انشالله که هیچ وقت مریض نشی عزیزه دلم خصوصی پگاه جوووووووون ممنون خاله مینا مهربون.امیدوارم شما هم خوب خوب باشی.عزیزم خصوصی خوندم جوابشم برات خصوصی می ذارم گلم
مرجان مامان آران و باران
19 آبان 92 15:18
سلام عزیزمممممم
خدا بد نده خیلی ناراحت شدم چقدر بد بودددددددددد ایشالا هیچ وقت دیگه اینجوری مریض نشین و حالتون خوش باشه عزیزممممممم
شاد و سلامت باشید عزیزممممممممممممم
بوسسسسسس برای مامان مهربونو پسر خوشگلللللللللل

ممنون خاله مرجان گل.مرسی بابت مهربونی های همیشگی ومحبت زیادت.باران جونم چطوره.آرانم که بلاشده حسابی ببوسش.
هستی
19 آبان 92 15:34
سلام خوبی گلم ارتین جون الهییییییییییی عزیزم مریض شدی گلم ایشالله زودی خوب میشیییییییییییییی طاهای منم همسن تو هستش اونم دچار سرماخودگی شده عزیزم ولی شما قوی هستییییییییییییین زودی خوب میشین مردان کوچک من مردان کوچک ما فوق العاد قوی هستن.بوس واسه طاها وآرتین وبقیه کوچولوها
مریم مامی رَسپینا
20 آبان 92 1:36
عزیزم ایشالا همیشه تنت سلامت باشه
ممنون خاله جونم دوستمو ببوس
سارا مامان آرتین
26 آبان 92 11:45
الهی بگردم خاله جونم شما هم مریض شده بودی؟؟؟ الهی دقیقا میتونم لمس کنم چی کشیدی ... آرتین منم اینجوری شده بود ایشالا همیشه مریضی از شما نی نی ها دور باشه عنوان پست بعدی رو که دیدم اومدم ببینم چی شده بود ... خدا رو شکر که الان خوبی ... مامانی خسته نباشی شما بهتری؟؟؟ راستی از کمبود شیر خشک نگو که من چند وقتیه باهاش در گیرم چی بگم شماهم خسته نباشی ازپرستاری.ایشالا تنش همیشه سالم باشه.عزیزم ماکه مجبورشدیم شیرشو عوض کنیم ببوسش
ღبارانღ
29 آبان 92 18:01
سلام... خدا بد نده...ان شالله هیچوقت دیگه مریض نشه...ناراحت شدم... ممنون عزیزم
ღبارانღ
29 آبان 92 18:02
ای جانم چقدر اون عکسش رویایی شده پگاه جون... الهی همیشه بخندی خاله جونم...