پارک آب وآتش-پارک کشتیرانی
سلام دوستای خوبم
هفته گذشته دوشنبه شب به اتفاق خانواده به پارک آب وآتش وکشتیرانی رفتیم.ازبعدازظهرتاحدود1بامداداونجابدوبدو وبازی کردم . فردا صبج هم عازم طالقان بودیم ومامان بایدوسایل سفروآماده می کرد واصرارداشت زودتربرگردیم.من اصلا رضایت به اومدن نمی دادم وتاپاسی ازشب اونجا موندیم .چشمای بقیه ازشدت خستگی بازنمی شد ولی من چون توراه یک استراحت توپ کرده بودم برخلاف بقیه سرحال وشارژ شارژبودم.
موقع رسیدن به پارک من هنوز خواب تشریف داشتم
بعدباصدای روشن شدن مشعلها ازخواب بیدارشدم وبادیدن اونهمه مشعل ونوریک نگاهی به اطراف انداختم
وکلی متعجب شدم وگفتم اوف-جیز
بایک برسی دقیقتربه اطراف متوجه یک اغذیه فروشی خوشمزه شدم وبلنددادزدم ام ام
خلاصه بابایی مجبورشدبره برام به سفارش خودم سیب زمینی سرخ شده بخره ومنم حسابی ازخودم پذیرایی کردم.
لونه پرنده که تبدیل به خونه آرتین شد
ولکن این اسب بیچاره نبودم تازه می خواستیم بریم تومیدون اسب دوانی اسب سوارشیم که مامانی اجازه ندادوگفت هواتاریک شده وخطرناکه .و بجاش کالاسکه سوارشدیم .
بادیدن فانوس دریایی کلی ذوق کردم وگفتم اوه ه ه .خیلی زیبا وپرنوربود
کنارکشتی به همراه یک مامان خسته ساعت10دقیقه بامداد
ازسنگهای نورافشان خیلی خوشم میومدو طرز کارشون برام جالب وجدیدبود
سواربرشیرسنگی
باغ گلها
همش درحال بدوبدو توپیاده روپارک بودم وکلی ازخونواده دور می شدم .تازه باZoom کردن دوربین هنوزبه اندازه یک نقطه دیده می شم.(ببینید جقدردورشدم)
وباصدای کفشای سوت سوتیم همه روجذب خودم کرده بودم.
درنهایت نصف شب با خوردن میوه شب نشینیمو تکمیل کردم