اولین مهمونی رسمی زندگی من(تولدبردیاجون)
سلام به همگی،مامانی به خاطر کارای پایان نامش سرش شلوغ ودیربه دیر سایت منو مدیریت می کنه،به خاطر همین ازدوستای گلم معذرت میخوام. اولین مهمانی رسمی من در37 روزگی من به همراه بابایی ومامانی پنجشنبه به تولد دوستم بردیا رفتیم.بابا زودتر اومدخونه تابه مامان کمک کنه ومنونگهداره، تامامان هم خودش آماده بشه هم من آماده کنه ،منم نامردی نکردم وتا دقیقه آخر شیطونی کردم ونق زدم. توراه رفتن ،هرکجا ترافیک روان بود می خوابیدم وهرجا شلوغ بودبیدارمیشدم ونق می زدم.مامان گفت نوزادم معنی ترافیک می فهمه، خلاصه بالاخره رسیدیم وتولدبازی کردیم. دوستای جدید پیداکردم،نینی های حوشگل وناز، من پسرخوبی بودم واونجا اصلا اذیت نکردم،وحسابی ه...